انوش راوید

انوش راوید

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir
انوش راوید

انوش راوید

مطالب و مقالات از وبسایت ارگ ایران www.arq.ir

تاریخ اقوام پادشاهان ختای 2

جامع التواریخ،  تاریخ اقوام پادشاهان ختای 2

بخش دوم

 

   توجه:  مقدمه و دیدگاه و تفسیر و بررسی انوش راوید و فهرست لینک های کتاب بررسی داستان جامع التواریخ در اینجا.

 

کلیک کنید:  مقدمه و فهرست بررسی داستان جامع التواریخ

http://arqir.com/417

 

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 73

 

نسخه‌بدلهای تاریخ اقوام پادشاهان ختای‌

ص 1

س 4: سل: نوادر احوال که موجب معتقد ایشان است، تا، چا: ذکر حوادثی که به موجب معتقد. س 7 و 8: سل: اسامی ولایت معظم آن ممالک به هر اصطلاح ولایت اقوام مذکور. س 8 و 9: سل: اسامی آن ولایت به حسب لغت. س 11 و 12:

سل: تختگاه پادشاهان ایشان است. در آنجا بوده و آن ولایت به زبان. س 12: سل:

حان ژوحون نوی می‌گویند؛ تا: حان ژو و خون‌نوی. س 13: جاء قوّت. س 14: سل:

نزد ما بحتاج مشهور است. س 15 و 16: سل: ولایت چین حدیست و از آن ختای حدی؛ تا: از آن ختای جدا معلوم شد.

ص 2

س 1: سل: و در اصطلاح مختلف ولایتی؛ تا: به مصطلح مختلف. س 2: سل:

ایشان آن را میزی می‌گویند؛ تا: و مغولان ننکاس. س 3: سل: چین بزرگ و چون مردم معنی مها به هندی ندانسته‌اند؛ تا: به هندی ندانسته‌اند. س 4: سل: و ولایت چین را نسبت به ماچین. س 5: سل: نویین اعظم پولاد آقا تقریر، «زید عدله» ندارد؛ تا: نوئین اعظم فولاد آقا زید عدله. س 5: سل: که این ولایت ماچین. س 7: سل:

بغایت بزرگ در آن شهر هست که آن را جنساری می‌گویند. س 8 و 9: سل: در آن شهر سه نام نهاده‌اند. س 10: ا و سل: و در شهر، «این» ندارد و در چاپی که آمده بی‌وجه

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 74

است. س 11: سل: بغایت بزرگ است. س 12: چا: ایشان را نادر توان دید؛ ا، تا، سل:

بنادر. س 13: سل: و مردم شهر کمتر. س 13: ا: «را» در «یکدیگر» را ندارد، از نسخه تا و سل گرفتیم. س 13 و 14: سل: در این آخر قرون. س 15: تا، سل: در جنوبی غربی ختای. س 15: سل: ایشان آن را دای کیو می‌گویند. س 17: ا، تا، سل و نیز چاپی سفید مانده است. س 17 و 18: سل: و بنزد ما قندهار مشهور است، «به» افتاده.

س 19 و 20: سل: و در یک نیمه آن سفید و مقولان (؟) یک نیمه سفید را چغان جونک گویند. س 21: تا، سل: و در شمالی ختای قومی صحرانشین‌اند. س 21 و ص (3) 1: سل: در این ولایت آن قوم را، «و به ختایی» ندارد.

ص 3

س 1: ا: آن قوم را حیدن «حرف اوّل بی‌نقطه). س 2: سل: و مواضع ایشان مغولستان است متصل، «به صحرای» ندارد. س 4: سل: پادشاه شده از نسل، «و» ندارد. س 4 و 5: سل: نام آن قولنجی‌اند که چنانکه، ا: چنانچه. س 7: سل: نوحی می‌گویند. س 8: ا، تا، سل، چاپی: نام آن سفید مانده. س 9: سل: شخصی برخاست وان بان (حرف نخست بی‌نقطه) او کدای نام؛ سل: برخاست بان کم لقب؛ نام «اوگدای» را نیاورده. س 10: تا، سل: مغولان او را توده گویند، به جای «اقوده».

س 11: ا: جنگ کزخان، سل: چببکز خان، (حرف دوم و سوم بی‌نقطه چینگز بی‌نقطه آمده)؛ تا: جنککز خان. س 12: تا: چنانچه مشروح؛ سل: چنانچه شروح بیاید؛ چا: چنانکه. س 13: تا: ختای و قراجانگ ولایات بسیار؛ سل: قراختای و قراچانک ولایتی بسیار است که هریک را. س 14: ا: «بوده و هست» را دکتر وانگ:

«بود و هست» خوانده؛ سل: از آن جمله ولایت که مردم آنجا، در این نسخه سل همواره به جای «اهل» «مردم» می‌آورد! س 15: تا: دندان را غلافی زر می‌سازند؛ سل:

دندان را غلافی از زر می‌سازند در وقت طعام خوردن. س 16: سل: مجموع آن ولایت در آن وقت. س 17: ا، تا، سل: ولایت مذکوره، «ولایات» از چاپی است.

س 17: سل: تواریخ مردم ختای، «مردم» به جای «اهل»: تا: اهل ختای. س 19: تا:

اسامی پادشاهانی که، سل: اسامی پادشاهی که در آنجا.

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 75

ص 4

س 3: سل: در نظر آمد دفعه تاریخ «دفعه» به قلم مشخّص، «پایان برگ‌b 146¬ س 3: چا: «معلوم شود ان شاء اللّه تعالی» نه در اساس ما هست و نه در نسخه سلیمانیه؛ تا: ان شاء اللّه تعالی وحده.

ص 5

س 3 و 4: سل: مذکور که مشتمل بر قواعدی و ضوابطی که ایشانراست و به تاریخ تعلق دارد، «تقریر» ندارد؛ ا: مستمل (حرف دوم بی‌نقطه)؛ ا: ایشانراست؛ سل، چا: تعلّق دارد. س 6: سل: چون مردم ختای. س 6: سل: ادیان ملل مختلف کفار.

س 7: سل: بدان سبب که تواریخی آغاز نهاده‌اند. س 8: سل: بسیارست در هیچ عهدی «و» ندارد. س 9: سل: تواریخ ایشان و حکایت آن. س 10: ا: اینجا رسیده‌اند (؟) س 12: سل: بمونکاقاآن؛ تا: مونککای قاآن. س 13: ا: جنککز خان؛ سل: جینکرخانرا.

س 14: سل: پادشاهی آن ممالک. س 15: تا، سل: [جمع] ندارد. س 15: سل: آمده بودند و پادشاهی بغایت، «چون» ندارد. س 16: سل، چا: جمله علوم، همزه بر سر «جمله» زاید است و مخلّ فصاحت. س 16 و ص (6) 1: سل: افضل المتأخّرین نصیر الدّین طوسی، «خواجه» ندارد.

ص 6

س 2: سل: تاریخی به نام همایون «زیج» را به «تاریخ» بدل کرده. س 1: سل:

تالیف کند بحته، «و» ندارد. س 3: تا، سل: و بدان معتقد شده، به جای «معتاد شده» اساس. س 4: سل: معلوم کند، به جای «گرداند». س 5: چا: این معنی را. س 5: سل:

زیچی، صریحا «زیچ» آورده؛ تا: زبحی؟؟؟ (حرفهای دوم و سوم بی‌نقطه). س 5: سل:

چنانکه در وقت. س 6: سل: ایشان را بموجب مصطلحی که «نیز» ساقط است در این دو نسخه. س 7: ا: فومبحی، سل: قومیخی؛ تا: قومنجی. س 8: سل: مشهو (بدون ر) بسمناشک، ا: بسبکسنک، (حرف چهارم و حرف هفتم بی‌نقطه است)، نسخه اساس بدین شکل گویای صورت درست این نام است. س 8 و 9: سل: و نجومهای ایشان هرآنچه بدان وقوف دارد. س 9: ا و تا: به نکت (بنکت، بتصریح)، سل: ندارد این ترکیب را، خانم دکتر وانک دانسته نیست از کجا فعل «بنگرد» را یافته‌اند و آورده!

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 76

س 10 و 11: سل: با خواجه نصیر الدّین در مدّت دو روز تعلیم کرد و در زیج ایلخانی؛ پیداست که کاتب نسخه «سل» عبارت؛ «با خواجه نصیر الدّین تقریر کند و علم نجوم از» را بتمامی از قلم انداخته. س 11: تا، چا: تعلّم کرد. س 11: سل: ایلخانی که ساخته درآورد. س 12: سل: و اما آن حکیم. س 12: سل، چا: زیادت بهره علمی. س 12 و 13: سل: و از حکیم حساب. س 14: تا: وقوفی نه داشت. س 15 و 16: تا: واقف تواند بود نادریافت «نادر» بی‌نقطه آمده. س 17: ا: [درآمد] ندارد؛ از نسخه‌های تا و سل گرفته شد. س 15 تا 17: سل: هر اقلیمی و در عهد حکیم کامل که بر حساب مقدار است، باز کاتب نسخه سل بخشی از عبارت را انداخته: «که بر چنان علوم واقف تواند بود بنادر یافت شود ... [درآمد] این» ندارد؛ (: یافت سود (بی‌نقطه).

س 18 تا 20: سل: شصت سال از علوم واقف توانند بود بنادر یافت شود آن حکیم تقریر کرد و در زیج ایلخانی مذکور درآمد و هریک ازین سالها نامی جداگانه دارد؛ «برین هیأت» ندارد. س 17: ا: [درآمد] ندارد؛ از نسخه‌های تا و سل گرفته شد.

س 19: اساس: هشتگانه، سل ندارد؛ تا: «شصتگانه» ندارد؛ از «چا» گرفتم. س 20: سل:

دگر آنکه. س 21 و 20: سل: هر دوری را از این سه روز (؟) نامی معین است.

س 21: سل: سوم قاون و دور بزرگتر.

ص 7

س 1: سل: یک ون می‌نهند و می‌گویند. س 2: سل: و از مبدأ که ایشان. س 2: چا:

مشهور است. س 4 تا 5: تا، سل: [نوی] ندارد؛ تا: مقابل ببل (بی‌نقطه و همزه) و سال چهل و دوم؛ «سل» مدّت هشت هزار و سیصد و شصت و سه ون». س 5: ا: هفصد، متن از نسخه «سل» است. س 5: تا: ... نه هزار و هفتصد و هفتاد و دو سال. س 6: تا:

هشتاد هشت هزار هزار ... [ششصد و] ندارد. س 6: سل: هشتاد و هشت هزار هزار و سی و نه هزار، «ششصد» ندارد. س 7: سل: از مباداء مذکور. س 6 تا 10: ا: عبارت درون () افتاده است و به نشانه‌ای مشخص ساخته است کاتب؛ ولی این عبارت در نسخه «تا و سل» آمده است، و در چاپی هم با نشانه () اسقاط شده آمده. س 9: تا: مدّت مدّة. س 7: سل: چنگز خان؛ تا: جنککز خان. س 8: تا و سل: و آن سال طونگقوزئیل؛ تا: طونکقوئیل. س 9: سل: هشتاد و هشت‌هزار هزار و سیصد

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 77

(به جای ششصد) دیگر نسخه‌ها. س 11: ا، سل: و در تاریخ ایلخان مثبت است، «تاریخ» به جای «زیج» نسخه اساس از «و در تاریخ ... تتبع رفت» کاتب بر نوشته خود خط کشیده. س 11 و 12: سل: در این عهد تتبع رفت. س 12: تا: «تقریر کرده» ندارد.

س 14: سل: مردم ختای؛ چا: [اهل] ندارد. س 14 تا 16: تا، سل: بسیار است، دو سطر و نیم عبارت را کاتب «سل» از قلم انداخته است از، «مشتمل» بر حکایات و حوادث ... تواریخ بغایت بسیار است. س 16: سل: لیکن حکما، این نسخه «لیکن» به گونه ممال می‌آورد. س 17: ا: مطوّلان کتب؛ تا، سل: مطوّلات کتب اختصار کرده‌اند.

س 18: تا، سل، چا: تا غایت چیزی از آن نسخ بدین ولایت. س 19: سل: پادشاه اسلام خلد اللّه سلطانه فرمود که تاریخ؛ تا: و سلطانه و اعلی شانه؛ تا: فرمود که تاریخ.

س 20: سل: تألیف کنند و بنویسند. س 20: چا: ممالک مذکور. س 20 و 21: چا:

هیچ پادشاهی بیگانه، و عبارت نادرست می‌شود. س 21: سل: و در آن مداخلت نیافته. س 21: چا: «بود» ندارد؟ س 21: سل: چنگیز خان. س 22: چا: «فرمان و» ندارد؛ سل: مستخلص گردانیده و در تحت تصرّف خویش آورده‌اند بدان سبب.

ص 8

س 1: سل، ا: آورده‌اند. س 2: سل: خلد اللّه ملکه فرمود که تواریخ. س 4: سل:

حکمای ختای اساحی (تمام حرفها بی‌نقطه) و مکنون هر دو؛ تا: حکماء ختای لتاحی؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) و کمببون. س 5: تا، سل: آن کتب ختای. س 6: ا، سل:

مستحضر؛ چا: مستخبر. س 6: تا: و تقریر کردند. س 7: سل: «عظیم» ندارد.

س 8: سل، چا: لیکن. س 9: سل: بنیاد حکایت بر آن نهاده‌اند. س 10: سل: مردم ختای. س 11: ا: [است] ندارد؛ سل: درست و محقق است. س 11: حکما و دایان (؟) س 11: تا و سل: اعتماد کرده‌اند. س 13: ا و سل: فوهن؟؟؟ (حرف چهارم بی‌نقطه است). س 13 و 14: سل: عبارت: «فوهین اسم است ... بوده است» ندارد. س 14: تا:

«ای عای حوی»؟؟؟ (تمام حرفها بی‌نقطه آمده است). س 15 و 16: سل: و دیگری را نام قحو؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) حوشانگ؛ تا: حو؟؟؟ (تمام حرفها بی‌نقطه).

س 15: سل: «از شهر فین جو» ندارد. س 15: تا: سحون؟؟؟ (سه حرف اوّل بی‌نقطه)؛ سل: و دیگری سحون؟؟؟ (همه‌ی حرفها بی‌نقطه) حوشاک؟؟؟ (حرف اوّل و پنجم

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 78

بی‌نقطه) و صفت خوشانگ یعنی بخشی و این هر سه این تاریخ را انتخاب کرده‌اند و با تمامت حکما و دانایان وقت؛ تا: هر سه این تاریخ را ... س 17 و 18: سل: و جمله گواهی بر آن نوشته که با کتب قدیم مقابل است. س 19: سل: آنگاه بموجبی.

س 20: ا: از آن کتابت نسخه‌ها کرده‌اند، متن قابل توجیه است ولی به اعتبار دیگر نسخه‌ها «کتاب» آوردم؛ تا: نسختها کرده‌اند. س 21: چا: و این عادت؛ تا: و از عادت ایشان.

ص 9

س 2: چا: تبدیل و تغییر نه، «در آن» ندارد؛ تا: تبدیل و تغییر در آن نه. س 2: سل:

وصیتی (؟) کرده‌اند. س 3: سل: معتبر افتاد. س 3: تا: حاضر گردانیدند تا هر.

س 4: سل: تا هر صحیفه‌ای از آن کتاب؛ چا: تا هر صفحه‌ای از آن کتاب را (؟) س 7: سل: نقاران ماهر امتداد (؟) را. س 7: سل: کرده و چون از تمامت. س 8: سل:

نسخه گرفته‌اند. بر هریک. س 8: تا: بر این طریقت نسخت گرفته‌اند؛ چا: نسخ گرفته‌اند. س 9 و 10: سل: آن لوحها را چون سکه ... به مهر امنا معیّن؛ «معتمدان» ندارد. س 9: سل: آن لوحها را چون. س 9: ا: سکه دارا اخرت (؟) س 10: تا، سل: «به معتمدان» ندارد. س 11: سل: «مصلحت» ندارد. س 11: سل: و بر آن عمل معیّن و مقرّر گردانیده، «تمغایی» ندارد. س 12: سل: آن جماعت که به جهت آن.

س 12 و 13: سل: مصلحت منسوب‌اند (؟) س 13: سل: حقوق معیّن دیوان و مونات آن. س 15: سل: و برین طریقه. س 15: سل: در هیچ کتابتی از کتب. س 17: سل: در اصل وضع صوابتی چند بغایت نیکوست. س 18: سل: بدان سبب که تصحیف و غلط. س 19: سل: چنان تقریر می‌کردند. س 19: سل: هر لفظی از ان الفاظ. س 20: ا:

معنی عقلا بغایت، «را» ندارد. س 21: ا: تا بوسطه ترکیب؛ تا: تا با واسطه.

س 21: سل: ترکیب حورفی چند معدود. س 22: سل: به مجرّد آنکه تغییری [ا:

تغیّری] که در ترکیب آن؛ تا: تغییری که در ترک است آن رود. س 22: سل: لفظی دگر از آن.

ص 10

س 1: سل: مردم ختای، چنانکه گذشت این نسخه همواره «مردم» به جای «اهل»

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 79

می‌آورد. س 2: سل: نامضبوط و دشوار گردانیده و همواره. س 3: تا: تعجب تمام روی می‌نمود. س 4: سل: تتبع رفت، «تحقیق» ندارد. س 5: چا: از جمله اوضاع.

س 5: سل: چه بر عادت آن دقایق. س 6: تا: شکوک مرتفع می‌شود. س 6: تا، سل: و از آن ضوابط. س 7: سل: هر معنی به شکلی می‌نویسند؛ تا: هر معنی‌ء بر شکلی می‌نویسند. س 8: سل: چشمه آفتاب «آب و» ندارد. س 9: سل: هر معنی به صورت مخصوص. س 11: سل: الفاظ مشترکه را نیز بشناسند؛ تا: مشترکه نیز بشناسند، «را» ندارد. س 11 و 12: تا، سل، چا: که آیا مصنّف از این معانی کدام مقصود داشته؛ «مراد» ندارد. س 13: سل: متکلم متحقق بود. س 14: سل: [این] از نسخه «سل» گرفته شد؛ چا: لفظی است. س 15: سل: بدین شکل. س 16: سل: معنی دوم باشد.

س 17: تا، سل: حک حرفی. س 18: سل: زیادت و نقصان می‌شود. س 19: چا: قطعا مفهوم (؟) س 19 و 20: ا، سل: قطعا مفهم و سفید هیچ معنی نباشد. س 20: تا: بر وضع معهود می‌نویسند مثالش [...]، دنباله‌اش در سطر 21. س 21: چا: بمثل (؟) تصحیح قیاسی آراینده کتاب چاپی است. س 22: سل: در قبالات و دیگر مواضع، «قبالات» وجهی برای توجیه دارد. س 23 و ص (11) 1: سل: چه این شکل بهیچ وجه.

ص 11

س 3: سل: دیگر طایفه (؟). س 3 و 4: سل: در موضع که آنجا رعایت ادب و معرفت کرده بر شکلی. س 4: چا: بر شکل مخصوص. س 4: سل: که در معنی آن. س 5: تا، سل و چا: «عداد» ندارد. س 5: چا: برای باری تعالی، «از» ندارد. س 6: سل: به واسطه آن تمیز. رعایت ادب و ... (ناخوانا). س 7: سل: معلوم شد که کتب اهل ختای، «که» در متن ما از این نسخه گرفته شد؛ نسخه «تا» «که» دارد. س 8: سل:

تشکیک و تصحیف مبرّا؛ چا: تصحیف و تشکیک (؟)، با آنکه آراینده کتاب به نسخه «جاک» متّکی است و نسخه «مج» را هم زیردست دارند که صریحا تصحیف و تشکیل، در آنها آمده، این گزینش از کجاست؟! نسخه «تا» هم «تشکیک» دارد و ما «تشکیل» را به اعراب‌گذاری توجیه می‌کنیم. س 9: سل: بر کتاب مذکور اعتماد کرد؛ چا: اعتبار (؟) کرده؛ «تا» نیز صریحا: اعتماد. س 9: سل: این کتاب‌اند؛ ا: آن کتاب؛

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 80

گزینش من بر این نسخه بوده است، و «تا». س 11: ا: جیولیوان تا: جیولیوآن؛ سل:

حو؟؟؟ (حرف نخست و دوم بی‌نقطه) کوان؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه است). س 12: ا، سل: جای سفید مانده است و من از متن چاپی کتاب گرفتم [1044] را، «تا» نیز سفید گذاشته. س 12: تا: سال باشد. س 12: سل: حکایت آن پادشاه. س 13: سل:

«مشروح» ندارد. س 15: تا، سل: «همچنان است که» ندارد؛ چا: چنان است.

س 17: سل: روزگار سکندر. س 18: سل: اکنون مشهور است این هر دواند؛ تا:

مشهورتر این هردواند. س 18: سل: هر پادشاهی و حادثه. س 19: سل: از تاریخ قدیم مشهور شود و از آن. س 20: سل: زیادت از ان است، «ما» ندارد. س 22: سل:

«و السّلام» ندارد. س 23: سل: چون از تحریر و تقریر.

ص 12

س 1: سل: «مسطور» ندارد. س 2: سل: احوال پادشاهان و نوادر هر زمان نویسیم.

س 2 و 3: تا، سل: «ان شاء اللّه [وحده] العزیز» ندارد؛ تا، ا: [وحده] ندارد.

ص 13

س 2: سل: نوادر و حوادثی که. س 3: سل: بر زعم مردم ختای. س 5: سل: نام او نیکو بود؛ تا: پنگو (با اعراب). س 6: سل: سودی شووسو؛ تا: شودی یسووسو.

س 6: تا: قوم جورجه (با اعراب). س 7: ا، تا: جنگگز خان؛ سل: چنگیز خان را با جد و پدر او. س 7: تا، سل: بشکست؛ ا: [و بکشت] ندارد، برای تکمیل معنی از نسخه چاپی گرفته شد. س 8: سل: و اگر ملک ختای. س 8: سل: بستد بعد از آن. س 9: تا، سل، چا: مسخّر شده. س 10: عالی اختلاف الاقاویل یا خود را؛ تا: علی اختلاف الاقاویل یا خود را برآویخت. س 11: سل: برافتاد و سی و شش طبقه. س 11: چا: در هر طبقه. س 12: سل: بطنا بعد بطن نشسته‌اند، «می‌ندارد. س 14: ا: [این ضعیف] ندارد، از نسخه تا و سل گرفتم. س 14: سل: این ضعیف از اوّل این طبقه آغاز کرده؛ تا:

از اوّلین طبقه ...

ص 14

س 1: ا، سل، تا: در زمان او واقع گشته، در نسخه اساس ما جای واژه‌ای سفید مانده؛ چا: در آن زمان. س 1: ا، تا، سل: علوم و هنرها که در آن. س 2: چا: مشروح

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 81

بنویسیم. س 4: چا: یاد می‌گردد (؟) س 6 و 7: سل: صاحب‌قران. س 6: سل: و دیگر بواسطه خروج؛ «آنکه» ندارد. س 7: ا: وار ارباب خروج (؟)؛ «آن ارباب ...» از نسخه تا و سل گرفته شد؛ چا: و از ارباب (؟) س 8: سل، چا: بعضی دیگر. س 8: سل:

مستولی گشت، حکم حاکم مستقل شده. س 8: سل: برین موجب است. س 17:

سل: «طبقه» ندارد، و فقط به شمار: اوّل، دوم، سوم ... اکتفا کرده واقفی نوشته.

س 18: ا: بنکو؛ سل: نپکو.

ص 15

س 4: سل: دوم:؟؟؟ (هر دو حرف بی‌نقطه)، حواسکببی (همه حرفها بی‌نقطه).

س 5: سل: سوم: دی خوانکشی. س 6: سل: چهارم: زن حوابکیسی، پس از «زن» که نقطه‌دار آمده، جزء دوم همه بی‌نقطه. س 7: سل: پنجم اولون کی. س 8: سل: در سطر سپسین: ششم: شبی کی؛ تا: شی (حرف دوم بی‌نقطه) کی. س 9: سل: هفتم:

چه جورکی؛ تا: خه خورکی. س 10: سل: هشتم: س کی (بی‌نقطه) کی؛ تا: لن کن کی.

س 11: سل نهم سومون کی؛ تا: پادشاه نهم: سومون کی. س 12: سل: دهم: سوی زن سی؛ تا: سوی ژن شی. س 13: تا سطر 21: سل: نوشته‌های این سطرها را فاقد است؛ و این نسخه «سل» پس از برشمردن ده تن، چنین می‌نویسد: و بعد از این دولت این قوم مذکور پسری شده و پادشاهی به طبقه سوم منتقل گشته، طبقه سوم،- و با شرح نسخه‌بدلهای این بخش را در ذیل صفحه 18 چاپ خود می‌آوریم، و پیداست.

بخشهای طبقه اوّل و طبقه دوم بتمامی از این نسخه ساقط است. س 13 و 14: تا:

اوّلین پادشاهی پنگو بوده است که آغاز تاریخ مذکور از او کرده‌اند و در عهد او.

س 13: سل: اوّلین پادشاه نیکو بوده است. س 14: سل: در عهد او شهور ولایت نبوده. س 14 و 15: سل: دیگر حیوانات و خوردن ایشان. س 15: «که گشتندی» ندارد.

س 16: سل: و در تأثیر هوا خنک؛ چا: و به اثر آن هوا. س 17: سل: به وقتی که سرفه کردندی، «تهوّع» ندارد؛ چا: و وقتی که سرفه. س 18: سل: و در وقتی که خواستندی.

س 18: تا، سل: هوا گرم شود و دستها. س 19: سل: لیکن طریق شهوت راندن.

س 19 و 20: سل: مجامعت نمی‌دانسته‌اند.

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 82

ص 16

س 1: تا: تن خوانگشی؛ سل: تن چو ایکینی آنکه پادشاه دوم بود. س 1: سل:

خوایکینی لقب. س 2: سل: و در اقلیم پادشاهان. س 2: سل: لقب خوایکینی بوده.

س 2: سل: و این زمان تن می‌گویند. س 3: سل: بوده لیکن. س 3 و 4: تا: چون مارده سر چون سر آدمی داشته. س 5: سل: عهد او با یکدیگر، نسخه سل بیشتر به جای «دیگر» «دگر» می‌آورد. س 5: تا، سل: حسابی کردندی، «که» ندارد. س 5 و 6: سل، تا:

بر شاخ درخت یا بر گیاه گره زدندی؛ چا: بر شاخ درخت یا گیاه. س 7: سل: دوی حوکیشی (حرف چهارم حوکیشی بی‌نقطه است). س 7: ا، تا، سل: همچنان داشته و ده سر؛ [است] را از نسخه چاپی گرفتم. س 8: سل: رن حوابکیشی (حرف نخست و چهارم بی‌نقطه است). س 8: سل: و نه سر بوده. س 9 و 10: سل: عادت و شیوه پوشین (بتصریح) بوده. س 11: سل: پادشاه دگر از پس، «که» ندارد. س 12: سل: یک طریقه داشته‌اند؛ چا: یک طریقه و یک شیوه داشته‌اند. س 13: سل: هنگام گرما بر درختان رفتندی. س 14: ا: گاه سره، در نسخه اساس ما کاتب به اصطلاح شکسته نویسی کرده است، و «سره» خوانده می‌شود و برخلاف پندار خانم دکتر آراینده «تاریخ چین»- مرکز نشر دانشگاهی- این املا به هیچ وجه «سرد» خوانده نمی‌شود- زیرنویس شماره 28، ص 95-، همچنان‌که در نسخه اساس ما که خانم دکتر به رمز «مج» از آن یاد می‌کند؛ در395 r -Tafel 8 - چاپ فاکسیملیه مأسوف علیه کارل یان؛ و نیز کلکسیون ناصر داود خلیلی، تحقیق و نگاشته خانم بلر:

A Compendium of Chronicles Rdshid al- Din's illustrated history of the World bySheila S. Blair ...

سه سطر بالاتر از «گاه سره» در نسخه عکسی بتصریح می‌نویسد: «بر شاخ گیاه یا درخت گره زدندی، و من ناگزیر واژه «سرما» را در متن خود جای دادم بر مبنای ضبط نسخه «سل). س 15 و 16: سل: تا آتش پیدا شدی، «از آن» ندارد. س 17 و 18: ا: بر سر گوشت می‌انداخت؛ حذف شناسه به قرینه فعل پیشین. س 18: سل: تا بریان شد و خوردند. س 19 و 20: سل: انسانیت تمام را اطلاق نرفته و بعد از. س 20: سل: بعد از پادشاه مذکور، «دهم» ندارد. س 21: تا، سل، چا: منتقل شده و السّلم. س 23: طبقه دوم.

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 83

ص 17

س 1: سل: پادشاه یازدهم است که نوکی نام دارد. س 1: تا: شازده نفر. س 2: سل، تا: هفتده هزار و. س 3: سل: و این طبقه بر دو قسمت است یعنی آنکه. س 5: ا: چا:

عهد ایشان مجمل بر این تفصیل، «است» ندارد، و من در متن چاپی خود «است» را از نسخه «تا و سل» گرفتم. س 7: سل: دفعه. س 9: تا: فوکی و صورتش آمده و مدّت عهد او؛ ا: چنین آمده، [است] از نسخه «سل» گرفته شد. س 9: چا: مدّت دولت.

س 11: سل: دوم بواشی؟؟؟ (حرف نخست بی‌نقطه است). س 11: سل: صورت او آمده و مدّت عهد او. س 12: سل: صد و چهل سال است. س 14: سل: اوضاف انسانیت.

س 15: سل: شده است و در عهد او. س 15: ا: عالم فال، «علم» را از نسخه «سل» گرفتم. س 15: تا، ا: آنرا حوشی می‌گویند؛ سل: آنرا خویسی می‌گویند. س 16: سل:

بعد از آن باب کتب ساخته‌اند؛ «دران» ندارد. س 17: ا: زناشوهری و زفاف (؟) س 17 و 18: تا، سل: وضع خط همو کرده. س 18: ا: کتب حساب؛ تا: کیفیت حساب؛ سل: طریقه کتاب حساب. س 18: چاپی: نامه پدید آورده. س 18 و 19: تا، سل: دام ماهی ساخته تا گرفته‌اند. س 20: سل: در آن عهد نبوده؛ تا: «نی» ندارد. س 21: سل:

نام مذکوره که از پیش ذکر کرده شد می‌نواخته و او بدان ذوق می‌کرده.

ص 18

س 1: تا، سل: دفعه. س 4: سل: اوّل کون کوبسی (حرفهای سوم و چهارم بی نقطه است). س 5: ا، تا: تای‌تای شی؛ س 5: سل: دوم ای ای؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه) شی.

س 6: ا و تا: دن خونشی، سل: سوم وحوسی؟؟؟ (تمام حرفها بی‌نقطه). س 7: تا، سل:

چهارم: حو اک شی؟؟؟ (کلمات اوّل و دوم بی‌نقطه). س 8: ا: اولی شی؛ سل: پنجم اولی شی؛ تا: اولی سی. س 9: تا، سل: ششم لی لن شی. س 10: ا: خی سوشی؛ سل:

هفتم حوفو؟؟؟ (بی‌نقطه) شی؛ تا: جرشوشی. س 11: تا، ا: شون یوشی؛ سل: هشتم سووسی؟؟؟ (تمام حرفها بی‌نقطه). س 12: سل: نهم حو تاک شی؟؟؟ (کلمه اوّل و حرف سوم از کلمه دوم بی‌نقطه)؛ تا: حون‌دوشی (حرف اوّل بی‌نقطه).

س 13: سل: و هم کوس سی. س 14: سل: یازدهم حوبس سی. س 15: سل: دوازدهم حون دوسی؛ ا، تا: جوسن شی. س 16: سل: سیزدهم ممکان سی. س 17: سل:

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 84

چهاردهم دو حواسی؛ ا: و وخواشی. س 18: چا: «مذکور» ندارد. س 19: چاه: منتقل شده.

ص 19

س 1: سل: به طبقه سیوم؛ تا: سیم. س 2: سل: متون. س 4: سل: نوحه؟؟؟ (همه حرفها بی‌نقطه). س 5: سل: صورت او کرده‌اند؛ «بر این هیأت» ندارد. س 8: سل:

وحه؟؟؟ (همه حرفها بی‌نقطه). س 9: سل: صورت نکرده و بدیشان مجمل است، چهار نفر. س 10: تا: صد بیست سال. س 15: سل: پنجم ... ندارد. س 16: سل:

ششم ... ندارد؛ تا: دی ای؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه). س 17: سل: هفتم ندارد؛ تا: هفتم دی وی. س 18 و 19: تا: عبارت «و بعد از [آن] ... منتقل گشته» ندارد. س 21: سل:

طبقه چهارم.

ص 20

س 1: ا و سل: شزون؛ س 4: تا، سل: دفعه. س 5: تا: شزون بنفسه صد سال و صورت او کرده‌اند. سل: شزون صد سال و صورت او کرده‌اند. س 5 و 6: تا، چا: «بر صورت دو» ندارد. س 8: سل: وحه؟؟؟ (همه حرفها بی‌نقطه). س 12: سل: «هفده نفر» ندارد. س 12: ا، تا، سل: و شزون. س 14: سل: دیو پیدا شده؛ چا: پیدا شده. س 14: ا، سل: نام او اوچی. س 16: ا: رحمت بسیار؛ سل: زحمت بسیار رسانیده. س 16: ا: ال مقاومت. س 18: سل: هیچ سلاحی. س 20: سل: از آن معنی در خواب رفت، «غمناک گشته» ندارد. س 21: سل: تیر و کمان نبوده. س 23: سل: از فواید آن با او تقریر کرد. س 23: سل: استعمال آن بدو آموخت.

ص 21

س 1 و 2: سل: لایق آن است که دیو را بدان تدارک. س 2 و 3: تا، سل: آن‌چنان کرده به جنگ. س 3: سل: او را تیر زد و بکشت. س 3: تا، سل: شر او امان یافتند.

س 4 و 5: تا، سل: جامه‌بافی نبود و مردم خود را به برگ درخت می‌پوشیدند.

س 5 و 6: سل: هم در خواب که بهشتیان در بهشت بودند و جامه پوشیده.

س 6 و 7: تا، سل: به تدبیر مشغول شد. س 8: ا، سل: نام او اوبال و استادی ماهر؛ تا:

نام او اواربال. س 9: تا، سل: کشتی و طبق و آلات چوبین؛ چا، سل: «گردون و»

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 85

ندارد. س 10 و 11: سل: پیش از آن مرده را، «آدمی» ندارد. س 11: سل: دفن نکردندی و بینداختی. س 12: سل: دفن کنید. س 12: تا: جمله یاسقهای او یکی آن بود.

س 15: سل: بر سر گور او بکارند. س 17: سل: و این پادشاه. س 17 و 18: تا، سل: نه پاره شهر بنا کرد بدین تفصیل. س 19: ا: وی جیو؛ تا، سل: سی جیو. س 19: ا، تا:

سینک جیو؛ سل: سنک جیو؛ تا، سل: سی جیو. س 21: تا: همت؟؟؟ (حرف نخست بی‌نقطه)؛ ا: معمور تمام گردانید. س 21: ا: بعد از نقضاء.

ص 22

س 1: سل: فرزندان او و اعقاب دولت. س 1: سل: دولت او منقطع گشت و پادشاهی. س 1: تا، سل: به پنجم طبقه انتقال کرد. س 4: تا: سوخووکم تن شی که؛ سل: سوفو و کم‌ترسی. س 4: سل: پادشاه پنجم و سیوم است؛ تا: پنجاه و سئوم است. س 4 و 5: تا، سل: و فرزندان چهارصد و نود سال. س 7: سل: وحه؟؟؟ (همه حرفها بی‌نقطه). س 8: سل: سوحولم رسی؟؟؟ (حرفها همه بی‌نقطه) بنفسه؛ تا:

سوخووکم تن شی. بنفسه. س 10: سل: وحه؟؟؟ (همه حروف بی‌نقطه). س 11: سل، تا: فرزندان مجملا. س 11 تا 16: سل: ندارد این بخش را دو نسخه. س 18: سل: طبقه ششم. س 19: جون جوکان بانک (حرف اول بی‌نقطه) که؛ سل: حوکاواک سی؟؟؟

(همه حرفها بی‌نقطه). س 19: سل: پادشاه شصت و سیم است. س 20: تا، سل:

پانصد و بیست سال. س 22: سل: وحه؟؟؟ (همه حرفها بی‌نقطه). حون حوکاویانک بنفسه هشتاد و هفت سال؛ تا: بنفسه هشتاد و هفت سال.

ص 23

س 1: سل: وحه؟؟؟ (همه حرفها بی‌نقطه). س 2: سل: فرزندانش چهار صد و سی و سه سال؛ تا: فرزندانش ... چهار صد و چهل و دو سال ...؛ جای [نه نفر] سفید است، و [علی الاجمال] نیامده است. س 3: تا، سل: شن ران نام. س 3 و 4: سل:

طبقه چهارم است تا دیده آمد و عظیم. س 6: تا: کلاههای ک؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه) اول تولجا بادید ... سل: کلاههای تنک‌بادی کردند؛ س 7: چا: منتقل شد. س 10: سل، تا:

دی کوکا و سیک شی. س 10: تا: هفتاد و سئوم است با فرزندان ... (نه نفر» در نسخه «تا» نیامده است. س 10: تا، سل: هفتاد و سیوم است مفردا یک نفر نود و هشت سال

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 86

و او از جمله عمزادگان پادشاه سی و پنجم شزون مذکور بوده و تقریر می‌کنند ...؛ چنانکه دیده می‌شود با «طبقه هشتم»، و ادامه‌اش در ص 24 چاپ، ما درهم آمیخته.

س 17 و 18: تا: فرزندانش مجملا هشت نفر، دویست و هفتاد و هشت سال، و در عهد این پادشاه مذکور کهورگهی و طبل و زنگ ... س 18: چا: وضع کردند.

س 19: چا: گردانید. س 20: چا: از او آموخته. س 21: چا: افتاده.

ص 24

س 2: تا: دی توتا و بابک (دو حرف بی‌نقطه) شی که پادشاه. س 4: سل: شرون مذکور. س 5: تا، سل: مدّت چهار ماه در شکم مادر بوده. س 6: چا: می‌گویند که از وی. س 9: تا: گاو او را به دندان گرفتی. سل: گاو او را به دندان و قوچ او را پسر (عینا) می‌زدی؛ ا: بسوو (؟) می‌زدی. س 9 و 10: سل: بعد از مدّتی بمرد گوسفند. س 10: تا، سل، چا: درختی برآمد بلندی او هشت گز؛ متن را از نسخه تا و سل گرفتیم در اساس:

«بلندی آن» آمده. س 11: سل: هر ماه مدّتی پانزده روز؛ چا: «مدّت» ندارد. س 11: چا:

پانزده روز. س 12: سل: پانزده روز هر روز از آن فروافتادی. س 15: سل: سرشاخهای آن. س 16: سل، تا: پادشاه را بدیدی در دامن او آویختی. س 16: چا: در دامنش آویختی. س 16 و 17: سل: به جای گوسفند بودی. س 17: ا: ارحان مخالفان.

س 18: سل: و از ممالک خود سی و دو مرد صاحب کرامات. س 19: سل: به حضرت او آمدند و ملازم شد. س 19: تا، چا: به حضرت او آمدند. س 20 و 21: ا، سل: به زبان ختایی جام می‌گویند؛ چا: گویند. س 21: چا: در این مملکت نیز همی بازند. س 22: ا، تا، سل: ششصد و شصت و شش، ظاهرا در این سه نسخه «ششصد» تصحیف «سیصد» است. س 22: تا، چا: وضع کرده بود.

ص 25

س 1: سل: چون او مستعدّ، «را» ندارد. س 2: سل: تمامت مردم عاقل و کافی دانا.

س 4: سل: حاضر کردند. س 4: سل: هیچ یک را؛ «یک» در نسخه اساس ما نیامده.

س 4 و 5: سل: طبیعت خود نیافت. س 7. 8: سل: یک هزار دگر آوردند.

س 7 و 8: سل: نیافتم این ده‌هزار دیگر روزی من گردان؛ ا: «دیگر» ندارد، از همین نسخه «سل» گرفتم؛ چا: هزار دیگر یکی روزی من گردان. س 9: سل: آنگه تفحّص

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 87

نمود. س 9: سل: یکی مستعد یافت س 10: تا: «یوویوشی» جای نام سفید مانده.

س 10: ا: بغایت رشت داشت؛ سل: بغایت کریه داشت مانند اژدهایی. س 11: تا، سل: دو مردمک دیده داشت. س 12: تا، سل: در حیات خود او را. س 12: سل:

ممکن گردد و السّلم. س 14: سل: طبقه هشتم (؟) س 15: تا: هشتاد و سئوم.

س 15: سل: هشتاد و سوم است پنجاه سال، «مفردا» ندارد. س 17: تا: حیوة دی توباو (بی‌نقطه) نانگ (حرف اوّل بی‌نقطه)؛ سل: دی بوتاونانک شی (حرف سوم و هشتم بی‌نقطه). س 18: سل: چهار عیار که مستولی بودند، «بدفعل» ندارد. س 19: تا و سل: هر چهار بیافت و باقوت به دست آورد. س 19 و 20: تا، سل: عالم را آرام داد و ده شهر بنا کرد، «پاره» ندارد. س 21: سل: شیایوون نام برگزید و به جای.

آغاز ترجمه عربی-Tafel 39 س 6: ع: و وقع الغیث فی عهد هذا شیایووون المذکور اثنتی عشرة سنة متوالیة.

س 7: ع: بحیث افضی ذلک الی الطوفان و غرّق الماء اکثر العالم و هلک اکثر العالم الّا الذین کانوا قد صنعوا السفن و الذین کانوا علی الجبال و المواضع العانیة س: ع: و افتکر هذا السلطان فی هذا الحال و قال حیث قد وقع هذا الطوفان فی زمانی و هلک اکثر الناس فانّ هذا یکون من شوم فعلی و اثره.

س 11: ع: فجع الناس و حفر الانهر لبحری فیها الماء الذی کان قد وقع فی بعض المواضع الی البحر و نشقت الارض و التسعة انهر التی فی بلاد الخطاء یقولون انّها حفرت فی ذلک العهد.

س 15: ع: و قد کان فی زمانه رجل طوله اربعون ذراعا فلما انقضت و انقرضت ایّام دولته و دولة اعقابه عادت الی الطبعة الحادیة عشر و صار لامر الیهم و السّلام.

ص 26

س 1: سل: طبقه نهم (؟) س 6: وحه؟؟؟ (همه حرفها بی‌نقطه). س 8: سل: وحه؟؟؟

(همه حرفها بی‌نقطه). س 11: سل: دوم اکی کانک؛ بای (حرف نخست بی‌نقطه) کانک س 12: سل: سیوم سیانک 40 سال. س 13: چهارم: ساک؟؟؟ (حرفهای دوم و چهارم بی‌نقطه). چهل سال؛ سل: چهارم حونک کانک 13 سال. به نظر می‌رسد جای نام این دو تن جابه‌جا شده است؛ در نسخه اساس درست همانند متن است.

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 88

س 14: سل: پنجم سوکانک 40 سال. س 15: سل: سسم حو 17 سال. س 16: سل:

هفتم حوی 26 سال. س 17: سل: هشتم مونک 18 سال. س 18: سل: نهم سه 16 سال. س 19: سل: دهم؟؟؟ وکیانک (حرف اوّل بی‌نقطه) 59 سال. س 20: سل: یازدهم کونک 21 سال.

ص 27

س 1: سل: دوازدهم کین 20 سال. س 2: سل: سیزدهم کون‌کیا 31 سال. س 3:

سل: چهاردهم کاو 11 سال. س 4: سل: پانزدهم فا 10 سال ... س 5: سل: شانزدهم کی 52 سال. س 6: ا: سال متوار (؟) س 8: سل: کشتیها بستند و کسانی که، «توانستند ساخت» ندارد. س 11: سل: هلاک شدند. س 11: سل: اندیشه کژمن باشد تمامت.

س 13 و 14: سل: زمینهای ولایت خشگ گشت و برودخانهای بزرگ که در ختای هست رفت می‌گویند؛ در نسخه اساس ما «رفت» نیامده، از «تواریخ العالم» و نسخه سلیمانیه گرفتم. س 14: سل: در آن عهد رودخانها ببریده‌اند؛ تا: در آن عهد آن رودخانها بریده‌اند. س 15: سل: مردی بود بالای او چهل گز. س 15 و 16: سل: بعد از شانزدهم بطن او به طبقه پانزدهم رسید. س 18: سل: طبقه دهم؛ سل با آنکه اشاره به طبقه یازدهم می‌کند، بلافاصله، «طبقه دهم» می‌آورد؛ ع: الطبقة الحادی عشره شینک تانک و هو السلطان الواحد و المائة مع اولاده ثلاثین نفرا ستمائة تسع و عشرون سنه. تبعه- در کنار این عنوان به خط نستعلیق نوشته شده: طبقه یازدهم از اولاد اردشیر که شینک تانک نام داشت- ثلاث عشرة سنة. س 20: ا، تا: سیصد و بیست نه سال؛ سل: سیصد و بیست و نه سال؛ چا: ششصد و بیست و نه سال؛ ع: ستمائة تسع و عشرون سنة؛ متن ما از نسخه چاپی گرفته شد.

ص 28

س 1: سل: دفعه؛ ع: تبعه بنفسه ثلاث عشرة سنة. س 3: سل، ا: دفعه، سل: وحه؟؟؟

(همه حرفها بی‌نقطه)؛ ع: تسعه س 4: ع: اولاده مفصّلا تسعه و عشرون نفرا ستمایه ست عرشه سنه؛ تا: بیست و نه نفر سیصد و شانزده سال. سل: سیصد و هفت سال، چا: شش‌صد و شانزده سال. س 5: ا، تا، سل: اوّل رای؟؟؟ ک (حروف بی‌نقطه) سه سال، چا: وای بینگ. ع: الاوّل رای بینگ، ثلث سنین. س 6: ا: دوم خون

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 89

ژن چهار سال؛ سل: چون ژن چهار سال؛ تا، چا: جون ژن؛ ع: الثانی حون (بی‌نقطه در حرف آغازین) زن. س 7: ا: سوم تای؟؟؟ کا (حرف دوم کلمه دوم بی‌نقطه)؛ سل: یای کنان؛ ع: الثالث تای کیا ثلث و ثلثون؛ چا: تای گیا. س 8: ا: چهارم ازوبیک (حرف چهارم بی‌نقطه) سی سال؛ تا: اروک؟؟؟ (حرفهای چهارم و پنجم بی‌نقطه)؛ سل:

؟؟؟ ارک (همه حرفها بی‌نقطه؛ ع: الرابع ازوبیک؟؟؟ (حرف چهارم بی‌نقطه) ثلثون سنه.

س 9: ا: پنجم تاشی کینک سی سال؛ سل: باشی؟؟؟ ک (کلمه دوم بی‌نقطه است)؛ چا:

پنجم تای گینگ سی سال؛ ع: الخامس تای کینک ثلثون سنه. س 10: ا: ششم سیوکیا هفده سال؛ سل: ششم شوکیا هفده سال؛ تا: شوکا؟؟؟ (حرف چهارم بی‌نقطه) هفده سال؛ چا: سوگیا هفده سال؛ ع: السادس سیوکیا سبع عشر سنة. س 11: ا: هفتم خوکی دوازده سال؛ سل: حوکی ...؛ چا: یونگی دوازده سال؛ ع: السابع خوکی اثنا (بی‌نقطه) عشره سنه؛ چا: س 12: ا، تا: هشتم: تای رو هفتاد و پنج سال؛ سل: هشتم ای؟؟؟ رو (تمام حرفها بی‌نقطه) هفتاد و پنج سال؛ چا: تای وو هفتاد و پنج سال؛ ع: الثامن تای و و خمس و سبعون سنة. س 13: ا، تا: نهم خونک‌رر؟؟؟ (حرفهای بخش دوم بی‌نقطه) هفده سال؛ سل: نهم حوک‌رر؟؟؟ (حرفها بتمام بی‌نقطه) ...؛ چا: نهم جونگ دین هفده سال؛ ع: التاسع خونک و بن (حرف دوم بی‌نقطه) سبع عشرة سنة. س 14: ا، تا: دهم:

وای ژن با (حرف اول بی‌نقطه) پانزده سال؛ تا: وای ژن با (جزء پایانی بی‌نقطه)؛ ...

سل: دهم واژن یا پانزده سال؛ چا: دهم وای ژن پانزده سال؛ ع: العاشر وای ژن یا خمس عشرة سنة. س 15: ا: یازدهم حوتانکیه نه سال؛ تا، سل: بهم لیک؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه) بیست و یک سال (؟)؛ چا: یازدهم حوتانکیه نه سال؛ ع: الحادی عشر جوتانکیه تسع سنین. س 16: ا: تسوی؟؟؟ (حرف چهارم بی‌نقطه) نوزده سال؛ تا، سل:

دوازدهم سویی نوزده سال؛ چا، تسویی نوزده سال؛ ع: الثانی عشر سوتنی تسع عشره سنه. س 17: سیزدهم سوبن (حرف اوّل تا سوم بی‌نقطه) شازده سال؛ تا:

سوبن؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه)؛ سل: سیزدهم سون؟؟؟ (سه حرف اوّل بی‌نقطه) شانزده سال؛ چا: سیزدهم سوسن شانزده سال؛ ع: الثالث عشر شون؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) ست عشره سنه. س 18: ا، تا: چهاردهم ارکیا بیست پنج سال؛ سل: چاردهم ارکبا (حرفها بی‌نقطه) بیست و پنج سال؛ چا: چهاردهم اوگیا بیست و پنج سال؛ ع: الرابع

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 90

عشر اوکیا خمس و عشرون سنه. س 19: ا: بانزدهم ژودن؟؟؟ (حرف چهارم بی‌نقطه) بیست و پنج سال؛ تا: پانزدهم هم بم لکک؟؟؟ (تمام حرفها بی‌نقطه)؛ سل: پانزدهم ژودن بیست و پنج سال؛ چا: پانزدهم ژودین بیست و پنج سال؛ ع: الخامس عشر ژورن؟؟؟ (حرف چهارم بی‌نقطه) خمس و عشرون سنة.

ص 29

س 1: ا: شازدهم یم لببک بیست سال؛ سل: شانزدهم یم لببک بیست سال؛ تا:

شازدهم ک؟؟؟ (حرف اوّل و دوم بی‌نقطه) کنا هفده سال؛ چا: شانزدهم نم گینگ بیست سال؛ ع: السادس عشر نم لنک؟؟؟ (حرف چهارم بی‌نقطه) ثلاث و عشرون سنة.

س 2: ا: هفدهم ک؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) کیا هفده سال؛ سل: هفدهم ک؟؟؟ کا (حرفها بی‌نقطه) هفده سال هفتدهم فنک کببک (حرفها اوّل و سوم و چهارم بی‌نقطه)؛ چا: ینگ گیا هفده سال؛ ع: السابع عشر نیک کیا سبع عشره سنه. س 3: ا:

هجدهم فیککینک هجده سال؛ تا: هجدهم ژودین بیست و پنج سال؛ سل: هژدهم فیک؟؟؟ کک (حرفها بی‌نقطه) هیجده سال؛ چا: هجدهم: فنگ گینگ هجده سال؛ ع:

الثامن عشر فنک کینک ثمان عشرة سنة. س 4: تا، ا: نوزدهم سوسین بیست و یک سال؛ سل: نوزدهم سوسین بیست و یک سال؛ چا: نوزدهم سوسین بیست و یک سال؛ ع: التاسع عشر سوسین احدی و عشرون سنة. س 5: ا، تا: بیستم سو؟؟؟ ی (بی‌نقطه است حرفها) پنجاه نه سال؛ سل: بیستم سو؟؟؟ ی (حرفها بی‌نقطه) پنجاه و نه سال؛ چا: بیستم: سوئی پنجاه و نه سال؛ ع: العشرون شوی؟؟؟ (بی‌نقطه) اسان (جز حرف آخر بی‌نقطه) و عشرون سنة. س 6: ا، تا: بیست و یکم رودن؟؟؟ (حرف چهارم بی‌نقطه) هفت سال؛ سل: بیست و یکم رودبن هفت سال؛ چا: بیست و یکم وودین هفت سال؛ ع: الحادی و العشرون وودین تسع و خمسون سنة (؟). س 7: ا: بیست و دوم زرکینک؛ تا: ررسک (تمام حرفها بی‌نقطه) شازده سال؛ سل: بیست و دوم درکک؟؟؟ (حرفها بتمام بی‌نقطه) شانزده سال؛ چا: بیست و دوم زوگینگ شازده سال؛ ع: الثانی و العشرون زوکینک سبع سنین (؟). س 8: ا، تا: بیست و سوم زرکیا شش سال؛ سل: بیست و سوم ررکیا (حرفهای اوّل و دوم بی‌نقطه) شش سال؛ چا: بیست و سیوم زوگیا شش سال؛ ع: الثالث و العشرون زوکیا ست عشرة سنة (؟).

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 91

س 9: ا، تا: بیست و چهارم لم سن بیست و یک سال؛ سل: بیست و چهارم لم سن بیست و یکسال؛ چا: لم سن بیست و یک سال؛ ع: الرابع و العشرون لم سن ست سنین (؟). س 10: ا، تا: بیست و پنجم کین دین چهار سال؛ سل: بیست و پنجم کین دین چهار سال؛ چا: کین دین چهار سال؛ ع: الخامس و العشرون کین دین احدی و عشرون سنة (؟). س 11: ا، تا: بیست و ششم رویی چهار سال؛ سل: بیست و ششم رویی چهار سال؛ چا: بیست و ششم وویی چهار سال؛ ع: السادس و العشرون ووی اربع سنین. س 12: ا: بیست و هفتم تای د؟؟؟ نک (حرف پنجم بی‌نقطه) سه سال؛ سل:

بیست و هفتم ای دنگ؟؟؟ (حرف نخست و پنجم بی‌نقطه) سه سال؛ چا: بیست و هفتم تای دینگ سه سال؛ ع: السابع و العشرون ای‌دنک؟؟؟ (حرف اوّل و پنجم بی نقطه) ثلاث سنین. س 13: ا، تا: بیست و هشتم دی بی (حرف سوم بی‌نقطه) سی هفت سال؛ سل: بیست هشتم دی ینی سی و هفت سال؛ چا: بیست و هشتم دی‌یی سی و هفت سال؛ ع: الثامن و العشرون دی؟؟؟ بی (حرف سوم بی‌نقطه) سبع و ثلاثون سنة. س 14: ا، تا: بیست و نهم حیوسن سی سه سال؛ سل: بیست و نهم حوس؟؟؟

(حرفها بی‌نقطه) سی و سه سال؛ چا: بیست و نهم جیوسن سی و سه سال؛ ع: التا (سپس مخدوش) برون جیوسن ثلاث و ثلاثون سنة؛ الثلاثون (؟) لای (؟) فیه (؟) در هیچ نسخه‌ای از «سی‌امین» یاد نشده؛ و گزارنده تازی در سرآغاز بتصریح آورده:

«تسعه و عشرون نفرا». س 15: ا: سبنک تانک (حرف اوّل و دوم بی‌نقطه) از نسل؛ تا:

و این سینک بانک؛ سل: سینک یانک مذکور از نسل؛ چا: و این شینک تانگ مذکور؛ ع: و کان هذا شینک تانک المذکور من نسل. س 15: ا، تا: دی کوکار سینکشی؛ سل:

دی کوکار سینکسی؛ چا: دی کوکا و سینکشی؛ ع: دی کوکاو سینکشی. س 15 و 16:

سل: هفتاد و سیم بوده؛ تا: هفتاد و سؤم بوده؛ ع: و هو السلطان الثالث (حرف سوم بی‌نقطه) و السبعون، و انقطع المطر فی عهده سبع سنین و نشفت الانهر و العیون و یطلب الزراعة و ظهر القحط و الغلاء. س 18: ع: فافتکر فی نفسه و قال هذا من شوم فعلی فأمر ان یجمعوا حطبا کثیرا و قال اضطر موافیه النار و احرقونی لعلّ غضب اللّه یقل علی الناس و یغفر اللّه ذنبی و ذنب الناس.

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 92

ص 30

س 19 و ص (30) 1: چا: خلق را ببخشد، اساس و تا و سل: «را» ندارد. س 1: ا:

خلق ببخشد خون همه (؟) جمع کردند؛ پیداست که: «چون هیمه جمع کردند» درست است؛ تا، سل: چون هیزم جمع کردند و از صدق و نیاز ظاهر گشت؛ ع: فلما جمعوا الحطب و ظهر اثر صدقه ارسل اللّه تعالی المطر مدّة سبعة ایّام بلیالیها.

س 1 و 2: تا: حق تعالی رحمت فرمود. س 2 و 3: سل: کل خلق از تنگنای قحط و نیاز به فراختای؛ ع: و خرج الناس من ضیق القحط الغلاء الی فضاء النعمة و الرفا ...

[v 8402[. س 6: ا: طبقه دوازدهم؛ سل: طبقه یازدهم (؟)؛ چا: طبقه دوازدهم؛ ع: الطبقة الثانی عشرة. س 7: ا، تا: جووووانک پادشاه صد و سی‌ام با فرزندان؛ سل: جووانک پادشاه صد و سی‌ام با فرزندان؛ تا: با فرزندان سی هفت نفر هشتصد شصت هفت سال؛ چا: جو وو وانک پادشاه صد و سی‌ام با فرزندان؛ ع: و هو السلطان الحادی و الثلاثون و المائة (؟)، در کنار این نگاشته عربی به خط نستعلیق آمده است: طبقه دوازدهم هم از اولاد اردشیر. س 8: سل: سی و هفت نفر ششصد و شصت و هفت سال؛ تا، چا: هشتصد و شصت سال؛ ع: مع اولاده سبع و ثلثین نفرا بمان ما (؟) سبع ستین سنه. س 10 و 11: تا، سل: دفعه بنفسه هفت سال؛ تا، چا: تبعه بنفسه هفت سال؛ ع: تبعه بنفسه سبع سنین. س 13 و 14: سل: بوحبه (حرفها بی‌نقطه) فرزندانش مفصلا سی و شش نفر ششصد و هشت سال [b 446[؛ تا، چا: تبعه فرزندانش مفصّلا سی و شش نفر هشتصد و شصت سال؛ «تا» با نسخه چاپی همخوان است؛ ع: تبعه اولاده مفصّلا ست و ثلاثون نفرا بمان ما (؟) ستون سنة. س 15: ا: اوّل حنک وانک چهل هفت سال؛ سل: اوّل حک؟؟؟ (بی‌نقطه) اک؟؟؟ (بی‌نقطه) 47 سال؛ چا: اوّل چینگ وانگ چهل و هفت سال؛ ع: الاوّل حنک؟؟؟ واک (بی‌نقطه) سبع و اربعون سنة. س 16: تا، ا: دوم کنک انک بیست پنج سال؛ سل: کک؟؟؟ اک (حرفها بی‌نقطه) 25 سال؛ چا: کنگ وانگ بیست و پنج سال؛ ع: الثانی کینک وانگ خمس و عشرون سنة. س 17: ا: سوم جی وانک پنجاه یک سال؛ سل: سوم حی وانک؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه) 51 سال؛ چا: سوم جی وانگ پنجاه و یک سال؛ ع:

الثالث: جی وانک؟؟؟ (کلمه دوم، حرف سوم بی‌نقطه) احد و خمسون سنة. س 18: ا:

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 93

چهارم موواک؟؟؟ (حرف پنجم بی‌نقطه) پنجاه پنج سال؛ تا، سل: چهارم مووانک 55 سال؛ چا: چهارم مووانگ پنجاه و پنج سال؛ ع: الرابع مووانک خمس و خمسون سنة. س 19: ا، تا: پنجم کون وانک دوازده سال؛ سل: پنجم کون وانک 12 سال؛ چا:

پنجم گون وانگ دوازده سال؛ ع: الخامس کون وانک اثنتی عشرة سنة. س 20: ا، تا:

ششم شاواک؟؟؟ (حرف پنجم بی‌نقطه) بیست پنج سال؛ سل: سسم ساواک؟؟؟ (حرفها بتمام بی‌نقطه) 25 سال؛ چا: ششم بی‌وانگ بیست و پنج سال؛ ع: السادس لی وانک (حرف نخست بی‌نقطه) خمس و عشرون سنة. س 21: ا، تا: هفتم شیاواک؟؟؟

(حرف ششم بی‌نقطه) پانزده سال؛ سل: هفتم شاونگ 11 سال؛ چا: هفتم شیاوانگ پانزده سال؛ ع: السابع شیاوانگ خمس عشرة سنة.

ص 31

س 1: ا، تا: هشتم: بی‌وانک (حرف نخست بی‌نقطه) شازده سال؛ سل: هشتم سی وانک 16 سال؛ چا: هشتم یی وانک شانزده سال؛ ع: الثامن سی وانک ست عشرة سنة. س 2: ا، تا: نهم لی واک؟؟؟ (حرف پنجم بی‌نقطه) پنجاه یک سال؛ سل: نهم لی واک؟؟؟ (حرف پنجم بی‌نقطه) 51 سال؛ چا: نهم لی وانگ پنجاه و یک سال؛ ع:

التاسع لی وانک احد و خمسون سنة. س 3: ا، تا: دهم سون وانک چهل شش سال؛ سل: سون واک؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه) 46 سال؛ چا: دهم سون وانک چهل و شش سال؛ ع: العاشر سورواک؟؟؟ (حرف ماقبل آخر بی‌نقطه) ست و اربعون سنه. س 4: ا: یازدهم ببووانک دوازده سال؛ سل: نبوواک؟؟؟ (حرف ماقبل آخر بی‌نقطه) 12 سال؛ تا:

یازدهم نیووانک دوازده سال؛ چا: یازدهم یووانگ دوازده سال؛ ع: الحادی عشر شووانگ اثنتی عشرة سنة. س 5: ا: دوازدهم نک؟؟؟ وانک (حرف اوّل و سوم بی‌نقطه) پنجاه یک سال؛ سل: دوازدهم بسک وانک (حرف دوم و سوم بی‌نقطه) 6 سال؛ تا:

دوازدهم بینک پنجاه یک سال؛ چا: دوازدهم پینگ وانگ پنجاه و یک سال؛ ع: الثانی عشر بینک وانک احد و خمسون سنة. س 6: ا: سیزدهم وانک واک؟؟؟ (حرف ماقبل آخر بی‌نقطه) بیست سال؛ سل: سیزدهم ببیک وانک (حرفهای اوّل و دوم بی‌نقطه) 20 سال؛ تا، چا: سیزدهم وانگ وانگ بیست سال؛ ع: الثالث عشر وانک وانک ثلاث و عشرون سنة (؟) س 7: ا، تا: چهاردهم حونک وانک پانزده سال؛ سل: چاردهم

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 94

حونک واک؟؟؟ (حرف ماقبل آخر بی‌نقطه) 15 سال؛ چا: چهاردهم جونک وانک پانزده سال؛ ع: الرابع عشر جونک وانک خمس عشر سنة. س 8: ا، تا: پانزدهم هی واک؟؟؟ (حرف ماقبل آخر بی‌نقطه) پنج سال؛ سل: پانزدهم سی واک؟؟؟ (حرف ماقبل آخر بی‌نقطه) پنج سال؛ چا: پانزدهم هی وانگ پنج سال؛ ع: الخامس عشر هی وانک خمس سنین. س 9: ا، تا: شازدهم نی وانک بیست پنج سال؛ سل: شانزدهم بی‌وانک 25 سال؛ چا: شانزدهم خوی وانگ بیست و پنج سال؛ ع: السادس عشر؟؟؟ ی وانک (حرف نخست بی‌نقطه) خمس و عشرون سنة. س 10: ا، تا: هفدهم شانک واک؟؟؟

(حرف ماقبل آخر بی‌نقطه) سی سه سال؛ سل: هفدهم شانک وانک (حرفهای سوم و هفتم بی‌نقطه) 33 سال؛ چا: هفدهم شانگ وانگ سی و سه سال؛ ع: السابع عشر ساک؟؟؟ واک؟؟؟ (حرفهای اوّل و سوم و هفتم بی‌نقطه) ثلاث و ثلاثون سنة. س 11: ا، تا: هجدهم کونک وانک شش سال؛ سل: هیجدهم کوک؟؟؟ وایک (حرف سوم بی‌نقطه) 6 سال؛ چا: هجدم کونگ وانگ شش سال؛ ع: الثامن عشر کونک وانک ست سنین. س 12: ا، تا: نوزدهم کنک وانک شش سال؛ سل: نوزدهم ک وک؟؟؟ (حرف ماقبل آخر بی‌نقطه) 6 سال؛ چا: نوزدهم کنگ وانگ شش سال؛ ع: التاسع عشر کنک وانک ست سنین. س 13: ا، تا: بیستم دین وانک بیست یک سال؛ سل: بیستم دن؟؟؟

واک؟؟؟ (همه حرفها بی‌نقطه) 21 سال؛ چا: بیستم دین وانگ بیست و یک سال؛ ع:

العشرون دن؟؟؟ واک؟؟؟ (حرف دوم و ششم بی‌نقطه) احدی و عشرون سنة. س 14: ا، سل: بیست و یکم کاک؟؟؟ واک؟؟؟ (حرفهای سوم و هفتم بی‌نقطه) 14 سال؛ تا، چا:

بیست و یکم کانگ وانگ چهارده سال؛ ع: الحادی و العشرون کانک وانک اربع عشرة سنة. س 15: ا، تا: بیست و دوم لبک؟؟؟ وانک (حرف دوم بی‌نقطه) بیست هفت سال؛ سل: بیست دوم سک؟؟؟ واک؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه) 27 سال؛ چا: بیست دوم لینگ وانگ بیست و هفت سال؛ ع: الثانی و العشرون لینگ وانگ سبع و عشرون سنة. س 16: ا:

بیست سوم کی وانک بیست پنجم سال؛ تا: بیست سئم کی وانک بیست پنج سال؛ بیست و سوم کی وانک 25 سال؛ چا: بیست و سوم گینگ وانگ بیست و پنج سال؛ ع: الثالث و العشرون خمس و عشرون سنة. س 17: ا، تا: بیست چهارم تاووانگ یک سال؛ سل: بیست و چهارم یاواک؟؟؟ (حرف ماقبل آخر بی‌نقطه) 1 سال؛ چا: بیست و

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 95

چهارم تاووانگ یک سال؛ ع: الرابع و العشرون تاووانک سنه واحدة. س 18: ا، تا:

بیست پنجم کین وانک (حرف ماقبل آخر بی‌نقطه) چهل سه سال؛ سل: بیست و پنجم کن؟؟؟ وانک (حرف دوم و ششم بی‌نقطه) 43 سال؛ چا: بیست و پنجم کینگ وانگ چهل و سه سال؛ ع: الخامس و العشرون کین وانک ثلاث و اربعون سنة.

س 19: ا، تا: بیست ششم ون وانک هشت سال؛ سل: بیست و ششم ون واک؟؟؟

(حرف پنجم بی‌نقطه) 8 سال؛ چا: بیست و ششم یون وانگ هشت سال؛ ع:

السادس و العشرون ون وانک ثمان سنین.

ص 32

س 1: ا: بیست هفتم حن؟؟؟ دن (حرفهای اوّل و دوم و پنجم بی‌نقطه) بیست هشت سال؛ سل: بیست و هشتم حن د؟؟؟ (حرفها یکسره بی‌نقطه) 28 سال؛ تا:

جین دین بیست هشت سال؛ چا: بیست و هفتم جین دین وانگ بیست و هشت سال؛ ع: السابع و العشرون حین دین ثمان و اربعون سنة (؟). س 2: ا، تا: بیست هشتم فی وانگ سه ماه؛ سل: بیست و هشتم می‌واک؟؟؟ (حرف ماقبل آخر بی‌نقطه) 3 ماه؛ چا: بیست و هشتم یی وانگ سه ماه؛ ع: الثامن و العشرون نی وانگ ثلاثة اشهر.

س 3: ا: بیست نهم یی واک؟؟؟ (حرفهای اوّل و ششم بی‌نقطه) پنج ماه؛ سل: بیست و نهم سی واک؟؟؟ (حرف پنجم بی‌نقطه) 5 ماه؛ تا، چا: بیست و نهم سی وانگ پنج ماه؛ ع: التاسع و العشرون سی وانک خمسة اشهر. س 4: ا، تا: سی‌ام کووانک (حرف پنجم بی‌نقطه) پازده سال؛ تا: پانزده سال؛ سل: سی‌وم (عینا) کووانک 15 سال؛ چا:

سی‌ام گووانگ پانزده سال؛ ع: الثلاثون کووانک خمس عشرة سنة. س 5: ا، تا: سی یکم ویل وانک بیست چهار سال؛ سل: سی و یکم ... (مخدوش) واک؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) 24 سال؛ چا: سی و یکم ویل وانگ بیست و چهار سال؛ ع: الحادی و الثلاثون ویل وانک اربع و عشرون سنة. س 6: ا، تا: سی دوم عان واک؟؟؟ (حرف ششم بی‌نقطه) بیست شش سال؛ سل: سی و دوم غان واک؟؟؟ (حرف ششم بی‌نقطه) 26 سال؛ چا: سی و دوم عان وانگ بیست و شش سال؛ ع: الثانی و الثلاثون عانی وانک ست و عشرون سنة. س 7: ا: سی سوم له؟؟؟ (حرف اول و دوم بی‌نقطه) واک؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) هفت سال؛ سل: سی و سیم؟؟؟ له (حرف نخست و دوم بی‌نقطه)

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 96

واک؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) 7 سال؛ تا: سی سوم تله؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) وانک هفت سال؛ چا: سی و سوم لیه وانگ هفت سال؛ ع: الثالث و الثلاثون یله؟؟؟ (حرف نخست بی‌نقطه) واک؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) سبع سنین. س 8: ا، تا: سی چهارم هین سینک وانک چهل هشت سال؛ سل: سی و چهارم؟؟؟ سسک (حرفها بی‌نقطه) 48 سال؛ چا: سی و چهارم هین وانگ شش سال؛ ع: الرابع و الثلاثون هین وانک (سین که در میان دو کلمه آمده بوده است کاتب خط زده است) ثمان و اربعون سنة.

س 9: ا: سی پنجم شون سنک؟؟؟ واک؟؟؟ (حرف پنجم و دهم بی‌نقطه) شش سال؛ سل:

سی و پنجم سون سینک 6 سال؛ تا، چا: سی و پنجم شون سینگ وانگ شش سال؛ ع: الخامس و الثلاثون سون سینگ ست سنین. س 10: ا: سی ششم ن؟؟؟ (حرف اوّل بی‌نقطه) واک؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) پنجاه سال؛ سل: سی و ششم ن؟؟؟ واک (حرفها بی‌نقطه) 50 سال؛ تا: سی ششم تن وانگ پنجاه سال؛ چا: سی و ششم نن وانگ پنجاه سال؛ ع: السادس و الثلاثون نن وانک تسع و خمسون سنة. س 11 و 12: ا، تا:

پدری بوده جیرون وان نام مردی حکیم بغایت کافی؛ سل: و جووانک مذکور را پدری بوده حیرون وان نام مردی بغایت حکیم کافی بود؛ ع: و کان لهذا جووانک اب اسمه جیوون و کان رجلا حکیما کافیا. س 12 و 13: تا، سل: که پیش از ان فوکی اوّل پادشاه طبقه دوم وضع کرده بود و هشت قسم نهاده و فهم آن دشوار؛ ع: و هو الذی اوضح الفال الذی صنّفه السلطان الاوّل من الطبقة الثانیة و کان قد وضعه علی ثمانیة اقسام و کان لا یفهم لصعوبته نجعله هو ثمانیة فی ثمانیة؛ چا: و فهم آن دشخوار.

س 15 و 16: سل: پسر خویش حووانک را قایم مقام خود کرد ... او نیز بغایت حکیم و عادل بود؛ ع: و وضعه علی اربعة و ستّین قسما و اوضحه و کان فی مرتبة السلطنة لکنّه من غایة عقله کان لا یشغل نفسه بها و جعل ابنه جووانک قائما مقامه و کانت امّه ایضا فی غایة العقل و الذکا و هو الذی وضع الفرسخ. س 18 و 19: سل: و در آن عهد در شهری که از آن طرف خان بالیق است نام او حیات کوه؛ ع: و کان فی عهده سلطان اسمه و انک فی بلدة هی علی ذلک الطرف من خان بالیق و اسمها حیوکوه.

س 19، دنباله در ص 33: سل: پادشاهی داشت وانک نام مدت هشت سال پادشاهی کرد سی سال به عدل و راستی گراینده و سی سال ظلم و تعدی فراوان کرده؛ ع:

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 97

فعمل السلطنة ستین سنة فعدل فی ثلاثین منها و اخذ فی الظلم و التعدّی بعد ذلک مدة ثلاثین سنة بحیث کان یقتل الناس و یأکل اکبادهم و یکوی بالحدید اجسامهم و یکسر اطراف الناس و یفعل امثال هذا الظلم.

ص 33

س 4 و 5: سل: و خاتونی داشت نام او داکی و او را بغایت دوست می‌داشت ...

نوکری بغایت بهادر داشت نام اولی؛ ع: و کان له امراة اسمها داکی و کان یحبّها حبا شدیدا و کان یعمل بقولها و کان له صاحب (- نوکر به معنای دوست، رفیق، همدم ...

- جامع التواریخ، چاپ روشن- موسوی، ص 2415 دیده شود.) فی غایة الشجاعة اسمه اولی. س 6 تا 9: سل: شراب و طراسون جمع کند و سرای آنرا بزرگ ساخته و آنرا جیک یکون نام نهاده ... سوراخهای این گرفته بودند تا بکلّی تاریک شده ... و مدّتی شبانروزی شراب خوردی؛ ا، تا: ... تا بکلّی تاریک شده و مدّت

شبانروز؛ ع: فامره این یجمع له فی جمیع البلاد الشراب الکثیر و ما اشبهه من المسکرات مثل الطراسون و عمر قصرا عظیما و سمّاه جنگ سکون (حرف چهارم و پنجم بی‌نقطه) معناه قصر اللیل الطویل و سدّ جمیع ثقوبه حتی اظلم بالمرّة و عاد کاللیل و کان یشعل الشموع الکثیرة فی ذلک القصر و یشرب الیوم و اللیلة و یقول هذا مقدار لیلة و کان یقضی عمره علی هذه الوتیرة الردیة و یکثره الظلم. سل: خود را در آتش انداخت و بسوخت و آن مملکت نیز مسخّر جووانک شد؛ ع: فجیش هذا جوووانک لقصده فلما علم بوصوله الف ثیابه علی نفسه [r 9402[ و القی نفسه من خوفه منه فی النار و احترق و خلص الناس من یده و عادت تلک المملکه الی حوووانک و اضیفت الی ملکه. س 14: تا، سل، چا: عادل بود. س 15: چا: به جای او نشست؛ س 16: سل: پسرش حی وانک پادشاهی بزرگ و مبارک بود. س 17: تا، سل:

در زمان او افتاد. س 18: سل: مذاهب مختلفه داشتند که بران می‌رفته؛ ع: و کان سلطانا عادلا و کانت امور مملکته فی غایة الضبط و الترتیب و قائم ابنه حینک وانک المذکور مقامه ثم من بعده ابنه کنک وانک ثم حی وانک و کان سلطانا عظیما مبارک القدم و من جملة الحوادث التی وقعت فی زمانه انه لم یکن قبل ذلک فی بلاد الخطا و الهند و القشمیر معما انّ اهلها کانوا اصحاب مذاهب مختلفة. س 18 تا 20: ا، سل:

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 98

لیکن شخصی که دعوی پیغمبری کند و او را ملّتی باشد که خلق متابعت او کنند نبوده و در عهد این پادشاه شاکمونی بر خوان ...؛ ع: قد ظهر نبیّ فی زمان هذا السلطان شکمونی برخان الذی یزعم الهنود و اهل الخطا و تبت و ایغور و قشمیر انّه نبی و وصل صیت دعوته بعد مضی اربع و عشرین سنة من سلطنة هذا السلطان؛ چا:

شاکمونی برخان. س 21: ا: ختای و؟؟؟ قلوب (جز قاف حرفهای دیگر بی‌نقطه)؛ سل، چا: ختای و تنکقوت؛ در عربی از «تنکقوت» نامی نیامده.

ص 34

س 1 تا 4: تا: آوازه پیغامبری؛ سل: پادشاهی او آوازه پیغمبری به ختا رسید و ساکمونی را هشتاد و هشت سال عمر بوده ... تا این زمان که سال ئیلست (حرف اوّل و دوم بی‌نقطه)؛ ا: این زمان که سنه ییل است مطابق سنه اربع و سبعمایه هجری؛ چا: این زمان که [لوی] ئیل سال [اژدها] است مطابق سنه ...؛ ع: الی بلاد الخطا و کان عمر هذا شکمونی برخان ثمان و سبعین سنه من ابتداء دعوته الی هذا الزمان الذی هو سنة؟؟؟ ل (بی‌نقطه) المطابق لسنة اربع و سبعمائة للهجرة هو مدة القی و ثلثمائة ستّ و ثلاثین سنة و حکایات دعوته و کراماته و علامات نبوته علی هذا الموجب قد نقلوا انّ اباه کان من بلدة قشمیر و انکک التی هی فی بلاد؟؟؟ ووکیا؟؟؟ لاوی (حرفهای اوّل و هفتم و هشتم بی‌نقطه) و کان سلطان تلک البلاد و اسمه انک فانک وان و کانوا اربعة و ثمانین الفا و مائتی و ستّین ملکا و کان مقدمهم رئیس البلدان و الولایات؛. س 7 و 8: ا: پدر او از ملک کشمیر و انکک بوه و در ولایت یووکیا؟؟؟ لاوی (دو حرف اوّل کلمه آخری بی‌نقطه) و پادشاهی آن ولایت و نام او نانک وان؛ سل: در ولایت؟؟؟ ووکا میلادوی است (حرفهای اوّل و پنجم بی‌نقطه) و پادشاه آن ولایت را اوناک؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه) نام وانکه حاکم و مقدم هشتاد و چهار هزار و دویست و شصت ملک و حاکم و رئیس ... س 10: ا: و زنی داشت مویه فوحین نام؛ سل: زنی داشت فوفا قوحس‌نام و چنین می‌گویند که چون او را بخواست بکر بود ...

در باغی که نام او لحم سی بوده؛ ا: لم سی (حرف اوّل و دوم نقطه ندارد، [بود] نیز ندارد؛ ع: و کانت له زوجة اسمها مو؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) قوحین و یقولون انه لما تزوجها و کانت بکرا و لم یکن صاحبها و باشرها بعد نامت فی بستان اسمه لم

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 99

سی (حرفها بی‌نقطه) تحت شجرة یقال له؟؟؟ ولحه (بی‌نقطه) فحبلت من النور و الهوآء ثم السق بعد ذلک جانبها الایمن و خرج الولد. س 12: سل: هوا از نور او سفید مانده. س 13: تا، سل، چا: بچه بیرون آمد؛ ع: فسألها سلطانها و زوجها و قال انی لم ابا شرک و لم اقان بک و کنت بکرا فمن من حبلت فاجابته و قالت انی کنت اتمشی فی البستان فلمّا وصلت الی الشجرة الفلانیة فعشینی نور. س 14: سل: من به تو نرسیدم و بکر بودی؛ تا، چا: من به تو نرسیده‌ام و ... س 15: تا، سل: در زیر فلان درخت بخفتم ناگاه نوری. س 17: سل: آن فرزند فرشتگان از هوا فرود آمده‌اند؛ چا:

فروآمدند و آب از دهن بر وی می‌ریخته؛ سل: از دهن می‌ریختند و او را در طشت زرّین بشستند و بدوید ... و به آواز آمده گفت ... تا پیغمبر باشم ... که دیگر پیغمبران بیایند؛ تا: بشستند بدوید و هفت گام برفت؛ ع: فوقعت و عشی علیّ و لم ادر ما کان ذلک فحبلت منه و یقولون انّه لمّا ولد هذا الولد نزلت تسعة ثعابین (جای «فرشتگان» متن فارسی «اژدها» می‌آورد متن تازی) من الهوا و کانت ترش الماء من افواهها علیه و غسلوه فی طشت من الذهب فهض و قام وعدا سبع خطوات و تکلم و قال ان اللّه تعالی ارسلنی لا کون نبیّا الی ان یبعث غیری من الانبیاء و کان حسن الصورة فصیح اللسان قوی البلدان عارفا بکلّ الامور کاملا فی کلّ فنّ. س 18: چا: او بدوید، «او» ندارد و از نسخه اساس ما گرفته.

ص 35

س 1: سل: راه به حق یافت و مدّت شش سال دگر هم در کوه. س 2: تا، سل: به عبادت مشغول؛ چا: مشغول شد؛ ا: مشغول بود. س 2: سل: بعد از آن دعوت پیغمبری کرد؛ ا، چا: پیغامبری. س 2 تا 4: ا: ولایت کشمیر و انکک و اکثر هندوستان و ختای مذهبی (نشانه کژه در نگارش کهن) او را قبول کردند و متابعت نمود، (حذف شناسه به قرینه پیش)؛ سل: و تمامت ولایت کشمیر و [تا: انکک] و اکثر هندوستان و ختای مذهب او را قبول کردند و متابعت نموده و حکایت مذهب و سیرت و اخلاق او؛ چا: حکایت مذهب و سیرت و اخلاق او؛ ص 34، س 22 تا ص 35، س 4: ع: فلمّا بلغ عمره تسع عشرة سنة مضی الی الجبل و اقام فیه مدّة خمس سنین و کان لا یأکل شیئا فعرف الطریق حینئذ الی الحق ثم اشتغل بعد ذلک

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 100

مدة ست سنین اخری فی الجبل بالعبادة ثم ادّعی النبوّة و قبل جمیع اهل قشمیر و الختا و انکک و اکثر بلاد قبلوا دعوته و مذهبه و تابعوه و حکایات مذهبه و سیره و اخلاقه یجی‌ء فی تاریخ الهنود مشروحة. س 5: ا، سل: نام او بوفو. س 6 و 7: ا: هشت است (؟) می‌کشیدند. س 6 و 9: سل: بر قیفلی (حرف سوم بی‌نقطه) نشست که هشت آب (؟) می‌کشید. و در ولایت گزیده (؟) احوال معلوم می‌کرد و ... با حواوانک می‌گفت و به ایران‌زمین نیز آمده و احوال و هوای این ولایت را معلوم کرده.

س 5 تا 9: ع: و قد کان فی عهد و وانک المذکور امیر اسمه زاوقو و کان هذا الامیر یعمل الامور المستحسنة و جلس ذلک الامیر بحکمه فی عجلة تمدّها ثمانیة رؤوس من الخیل و تسیر فی یوم و لیلة مائة فرسخ و دار البلاد و کان یری العجائب و یرجع و نخبر بها ووانک و قد جاء ذلک الامیر الی هذا الطرف من جیحون و عرف احوال هذه الاقالیم و هواها و میاهها. س 10: تا، سل، چا: شخصی حوارن (حرفها بی‌نقطه) نام علم کیمیا؛ تا، چا: خواژن نام بود. س 11: تا، سل، چا: به شکلی دیگر برآوردی.

س 12: سل: و لعبت‌بازی بنیاد نهاد، «او» ندارد. س 10 تا 12: ع: و کان فی عهده شخص آخر اسمه حوارن (حرفها بی‌نقطه) و هو الذی اظهر- صناعة الکیمیا و السیمیا بحیث کان یظهر فی کل لحظة فی شکل غریب و هو الذی اظهر صح- (عبارت بین دو تیره از قلم کاتب افتاده بوده که در حاشیه نگاشته است.) اللعب بالتماثیل.- «و شکل غریب» مؤیّد اصالت متن فارسی ماست- س 13 و 14: ا: و کونووانک مذکور؛ سل: و کونووانک پادشاهی عالی‌همّت (مذکور ندارد) ... و در عهد سیاوند از ولایتی ... چا: و کونگ وانک مذکور پادشاهی عالی‌همّت بافراست ...

در عهد شیاوانگ از ولایتی ...؛ س 13 تا 16: ع: و کوانک المذکور کان سلطانا عالی الهمّة صاحب فراسة و کیاسة و حمل الی شیووانک فی عهد سلطنته من بلاده التی کانت تحت حکمه ببر له اربع ارجل (در نسخه‌های ما از «ببری دو پای» سخن رفته، حتّی نسخه چاپی) و ذئب له اربعة قرون و کان لی وانک المذکور رجلا شجاعا کثیر الظلم و کان یؤذی اصحابه فقتلوه لذلک السبب؛. س 14 تا 16: سل: از ولایتی که داخل ولایت و مملکت وی بود ببری دو پای و گرگی چهار شاخ ...؛ چا: و لی وانگ مذکور مردی بهادر بود؛ سل: و مردم خود را زور بسیار رسانیدی بدان سبب او را

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 101

بکشتند. س 19: سل: من بر رعیّت ظلم نکرده‌ام [تا: ظلمی] نکرده‌ام تا این حادثه نتیجه آن باشد؛ چا: ظلمی نکرده‌ام ...؛ ا: ظلمی نکرده‌ام تا این حادثه سنوی (؟) آن باشد؛ [من به تأیید تاریخ بناکتی- نسخه خطی آقای دکتر مظفّر بختیار و چاپ مرحوم دکتر شعار- «به شومی» را که می‌تواند صورت مکتوب ما تصحیف آن باشد، از حاشیه متن چاپی خانم دکتر وانگ ای دان گرفتم]. س 20: ا: از شرات (؟) و عشرت با زنان ...؛ سل: از شراب و عشرت با زنان و هرچه؛ تا: [هرچند ناپسند باشد] پسند باشد بازداشت؛ ع: و شو وانک المذکور کان سلطانا ذا عدل و انصاف و احتبس المطر بعد مضی عشرین سنة من دولته مدّة سنین و ضجّت الناس من الضیق فقال سو وانک انی لم اظلم الرعیّة حتی یکون (من شوم- در حاشیه آمده است) ذلک و کانّی اظنّ افعل فعلا غیر لائق و منع نفسه من الشرب و العشرة و المباشرة مع النساء و فوقع المطر عقیب ذلک من حسن اعتقاده و الخط الذی یکتبونه الآن علی الآل و هو من الخط المعقلی الذی هو فی غایة الاحکام قد استخرج فی عهده و وضع و اسم واضعه سوجو.

ص 36

س 1 تا 3: تا: این زمان آن می‌نویسند؛ سل: آن زمان می‌نوشتند آن خطی معقلی که بغایت حیکمانه و بر بنیاد است ... و در عهد او وضع کرده و نام آن واضع سوجو بوده است؛ ا: [گویند] از چا گرفته شد؛ چا: بر بنیاد استخراج کرده‌اند. س 3: ا: [است] ندارد. س 4: ا، تا: ببووانگ؛ سل: تکو وانک ... پاکیزه داشت بوشی نام؛ ا: نوسی؛ تا:

ونی؟؟؟ (حرف اوّل و سوم بی‌نقطه). س 6: چا: وصول یاغی آتش بر سر کوه افروختندی. س 7 و 8: چا: بی‌موجبی فرمود. س 8: ا: [کردند] ندارد، از نسخه سل گرفتیم. س 10 و 11: تا: شراب خوردند آنگاه خاتون خندیده؛ چا: شراب خوردند بر نشاط آنگه خاتون خندیده. س 12: سل: شراب خوردند و بر قاعده آتش افروختند؛ سل سطری از قلم انداخته. س 13: تا: یاغی درآمدند و آن را که دیدند بکشتند؛ س 13: سل: یاغی درآمد او را که دیدند بکشتند بعد از آن بگریختند؛ ا: او را کردیدند (تصحیف «که دیدند» است). س 14: تا، سل: سک وانک (همه حرفها بی‌نقطه) مذکور بر تختگاه پدر بنشست؛ چا: نشست. س 15: سل: و آنرا الاکین نام کرد.

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 102

س 16: سل: برادری بود کوچک. س 17: سل: تماجامیشی می‌کرد نام او سن کون، «امیری بود» ندارد. ص 36، س 4 تا 20: ع: و امّا بیو وانک المذکور فانه کانت له زوجة فی غایة الحسن اسمها؟؟؟ وس (بی‌نقطه) و کانت لا تضحک ابدا و کلما اجتهد زوجها ان تضحک فلم یتیسر له ذلک و کان من عادتهم فی ذلک الوقت انهم کانوا عند وصول العدو یضرمون النار علی رؤوس الجبال و یدقون الطبول و کان الامراء یعلمون لذلک السبب و یحضرون فامر هذا السلطان ان یضرموا النیران علی غفلة من غیر موجب فاجتمعت العساکر علی عادتهم و یعجبوا و قالوا: إنّه لیس حولنا اعداء فضحکت الخاتون من ذلک و فرح السلطان و عمل الدعوات و الولایم و الطوی ثم قصدهم العدو بعد سنین فاضرموا النیران و دقوا الطبول علی عادتهم فحملت الامراء ذلک علی اللعب و لم یحضروا فدخلت الاعداء الی بلاده و ظفروا به و قتلوه فهم انهزموا و امّا بینک و انک المذکور فانّه لم یجلس للسلطنة فی مقر سلطنة ابیه من جهة انّه کان یتطیّر به و عمّر بلدة اخری و سمّاها لاکین و جلس لها و امّا شانک و انک المذکور فانّه کان له اخ صغیر اسمه شونی فلمّا توفّی ابوهما کان یعمل التما جامیشیة فی الملک و کان من امراء رأسهم امیرا اسمه سن قن کون فقال له: مع وجود اخیک الاکبر کیف تطمع فی الملک و قتله و قرّر السلطنة علی سینک وانک. س 18: سل: آقا چگونه اینی باشد او را بکشت؛ «پادشاه» ندارد.

ص 37

س 1: سل: آن اقوام او را به پیغمبری می‌نهند. س 1: تا: نام آن خو است.

س 2: سل: نیز چون شاکمونی از تو بازدید آمده؛ «برخان» ندارد. س 3 و 4: سل:

بالاش چهل گز و نیم بوده و پیشانی در کو؛ چا: پیشانی او کوژ (؟) تصحیح قیاسی ناروایی است! س 5: سل: بر دوش او می‌رسیده. س 7: تا: بدان سبب خلق او را معزّز و مکرّم داشتند؛ س 7: سل، چا: خلق او را مکرّم داشتند. س 8 و 9: تا: بعد از ساکمونی برخان به سیصد و چهل و هفت سال. س 8: سل: بعد از ساکمونی برخان.

س 9 و 10: ا: [این] ندارد. تا، سل: تا این زمان که سالی ییلست موافق سنه؛ ا: [این] ندارد و جای [لوی] در اساس ما سفید م انده است و جای [اژدها] که از نسخه چاپی گرفته شد؛ تا: پیوسته نوشته و جای سفید برای «لو» و «اژدها» هم نگذاشته.

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 103

س 11 تا 13: سل: می‌باشد و شرح ملت او ... از آن شامکونی برحان در موضع خویش گفته شود ان شاء اللّه العزیز؛ تا، سل و چا: «مفصّل» ندارد؛ چا: ان شاء اللّه العزیز وحده. س 14: تا: ریش‌دار آمده و در عهد او کوفوری به وجود آمد. س 17: چا:

بسبب آن لقب او؛ ا: [آن] ندارد. ص 36، س 20 تا س 1 تا س 21 ص 37: تا: ع: و امّا دین وانک المذکور فانّه جلس للسلطنة و مضت مدة سنین من سلطنته فظهر تای شانک لای کون و هو یزعم هولآء القوم نبی و کان من بلدة اسمها جورکان و اسم ابیه حسن و یقولون انّه ولد من النور مثل شکمونی برخان تحت الشجرة السمّاة الوجه و ینقلون انّه کان فی الحمل مدّة ثمانین سنة و کان طوله اربعة اذرع و نصف و کانت جبهته مثل الحشفة و حاجباه فی غایة الغلظ و انفه عظیم و اذانه عراض کبار بحیث کانت تصل الی اکتافه و خرج من جانب امّه الایسر و کانت لحیته عند ولادته قد ابیضّت و لذلک السبب اعزّه الناس و اکرموه و قبلوه للنبوّة و کان اسم اولئک الاقوام الذین تابعوه شن شن و ولد بعد شکمونی برخان بثلثمائة [v 9402[ و سبع و اربعون سنة من ولادته الی هذا الزمان الذی هو سنة [لوی] ئیل و هی سنة [اژدها] الموافق لسنة اربع و سبعمائة للهجرة و هی مدّه الف سنة و إحدی و سبعمائة سنة و اوضاع ملته و شرح احواله و سیره و التفاوت الذی بینه و بین ملة شکمونی برخان سیجی‌ء فی موضعه ان شاء اللّه تعالی مفصّلا؛ و امّا لینک و انک فانّه ولد من امّه بلحیة و وجد فی عهده کون فوری الذی کان اسم ابیه شولنک و کان اسم امّه جوشی و کان فی تلک الحدود جبل عظیم اسمه نیکو فسقط حین ولادته فلذلک سمّی نیکو و لمّا ولد کان علی بدنه شعر کثیر و کان طوله تسعة اذرع و کان من سمنه طول منطقته تسعة اذرع و کان ذا صورة مهیبة علی مثال الببر و ذا عقل و کفایة و لذلک کان اکثر الناس مریدیه.

س 19: تا: صورتی مهیب بر مثال ببر و بغایت عاقل. س 21: سل: علم آموختندی.

س 21: سل: پادشاهی و بزرگی رسیده.

ص 38

س 1: سل: عمر یافت بعد ازو تاوشانگ لاوکون جهت. س 3: سل: رعیّت بد بودند؛ تا، چا: با او بد بودند؛ ا: بد بودند و او را بکشتند. س 4: چا: عادل و نیک سیرت بوده. س 4: ا: نیک‌سیرت بودند؛ تا: عادل و نیکوسیرت بوده. س 4: ا: کین

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 104

وانک. س 4: سل: و پی آنکه سه ماه پادشاهی کرد. س 6: تا، چا: «حال» ندارد. س 6: ا:

و بن وانگ که آخرین. س 7: چا: مملکت دزد خراب گردانیده؛ در ترجمه عربی سخنی از دزد نیامده و عبارت چنین است: «و اما تن وانک الذی هو احد سلاطین الطبقة الثانیة عشرة فانّه خرب المملکة فی آخر عهده»؛ نسخه‌بدلهای دیگر نسخه‌ها چنین است: ا: در آخر عهد مملکت در اخراب گردانیده؛ تا، سل: در آخر عهد او رود خراب گردانیده؛ ا، چا: دزد. س 7 و 8: چا، ا: از ولایات او سی و پنج پاره شهر معبتر به دست یاغیان افتاد؛ خانم دکتر آراینده «تاریخ چین» در ص 105 چاپی خود، ضبط «پاره» را برای شهر فرونهادند. س 14: از ص 105: «ده شهر بنا کرد». س 7: سل: و از ولایت و سی و پنج. س 9 و 10: سل: جماعتی بیگانگان را به چهارده قسم بخش کردند؛ «ملک او» ندارد؛ ا، تا: [او] ندارد، از نسخه چاپی گرفته شد. س 11: ا: بادید آمد؛ تا: بازدید آمد. س 14: ا: پسری سن وانک؛ آراینده «تاریخ چین» بدرستی باز نمودند که «ی» «پسری» نشانه و برابر کسره اضافه است، باید یادآوری کنم که در همین ص 120 متن چاپی «تاریخ چین» زیرنویس شماره 4 «ولایاتی» از نسخه «جاگ» گویای همین ویژگی است. س 14: سل: پسرش وانک که یکی. س 15: سل:

مملکت از شش پادشاه دیگر ... بازگرفت. س 16: تا، سل: بر مجموع آن ممالک پادشاه گشت. س 16: ا، سل: چا: و او با فرزندان خود طبقه دیگر است [r 004[؛ تا:

و السّلام؛ در اینجا، دنباله مطلب گسیخته است، چنانکه خانم دکتر آراینده «تاریخ چین» در زیرنویس شماره 14 خود یاد کرده‌اند، من پس از بررسی مطلب چنین یافتم که «طبقه پانزدهم» اساس ما درست به جای خود، پس از طبقه چهاردهم آمده است، و چنانکه من از فاکسیمیله نسخه خود می‌نگرم، پارگی این بخش و وصالی آن را در عکس می‌بینم، به گمان من چون «طبقه پانزدهم» فاقد تصویر بوده، صفحه‌ای سپس آراسته‌اند و نقاشی کرده‌اند و به نیمه این برگ [TAFEL 18 -400 r[ چسبانده‌اند.

س 19: سل: طبقه دوازدهم (؟). س 20: تا، سل، چا: طایفه دوگانه مذکوره. س 20: به منزلت پادشاه سی و یکم است؛ ا، تا: صد سی [و] یکم است. س 21: [دو] از نسخه تا و سل گرفته شد. س 1- 17: ع: و کان له ثلاثه الف تلمیذ یتعلّمون منه العلم و وصل منهم اثنان و سبعون الی مرتبة السلطنة و عمّر ثلاثا و سبعین سنة و کانت ولادته بعد

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 105

ولادة تای شانگ لاوکون بمدّة خمس و خمسین سنة و امّا تاووانک فانّ الرعیة قتلوه لانّهم کانوا لا یحبّونه و امّا کین وانک فانّه کان عادلا حسن السیرة و امّا نی و انک فانّه عمل السلطنة مدّة ثلاثة اشهر و قتله اخوه الصغیر و امّا؟؟؟ له (بی‌نقطه است دو حرف اوّل) و انک فانّ یوم ولادته جاء الغیث و المطر سحا غدقا و تفأل الناس بذلک و عدوّه من الامارات الحسنة و امّا تن وانک الذی هو احد سلاطین الطبقة الثانیة عشرة فانّه خرب المملکة فی آخر عهده و ملکت الاعداء من بلاده خمسا و ثلاثین بلدة معمورة (معتبرة و لمّا توفّی اقتسمت الغرباء الملک و جعلوه اربعة عشر قسما و اخذ منهم قسما و عاد سلطانا علی حدة کما کان فی هذا الملک من قبل ملوک الطوائف) (بخش درون نشانه از قلم کاتب افتاده بوده که سپس در حاشیه باز نوشته) ثم ظهر بعد مدّة سبعة سلاطین و انتزعوا الملک من ایدی اولئک السلاطین الاربعة عشر بعضهم بالمشارکة و المعاونة و بعضهم بالانفراد و الاستقلال و کان مدّة سلطنة هاتان الطائفتان اثنتی عشرة سنة و حکم الطائفتین حکم طبقة ثم قوی بعد ذلک امر ابن شن و انک و کان احد السلاطین السبعة و اسمه شیخوانک و ملک ممالک السلاطین الستّة الذین کانوا شرکاء ابیه و تسلطن علی مجموع الممالک و هو مع اولاده طبقة منفردة.

ص 39

س 1: سل: طایفه مذکوره. س 2: ا: سن شیخوانک؛ سل: سن شخووانک؛ تا: سن سخواک؟؟؟ (حرفهای چهارم و هشتم بی‌نقطه). س 3: تا، سل: بر جدول نهاده‌اند.

س 3 و 4: ا: خطوط لسیدند (؟) می‌آید؛ سل: عبارت «و خطوط کشیده‌اند ... که اثبات می‌یابد» ندارد. س 6: ا: عبارت [اسامی طایفه ... بوده است] ندارد؛ از نسخه تا گرفته شد. س 7: ا: حینک مینشو؛ تا، سل: حسک مسو (بی‌نقطه). س 7: ا، تا، سل: سور بر؟؟؟ حی (تمام حرفها بی‌نقطه). س 7: ا: سن تاسو (حرف پنجم- بی‌نقطه)؛ سل: س باسو (تمام حرفها بی‌نقطه). س 7: ا: و و تای بای (حرف ششم بی‌نقطه)؛ تا: روای؟؟؟

؟؟؟ ای (همه حرفها بی‌نقطه)؛ سل: و وای ای؟؟؟ (تمام حرفها بی‌نقطه). س 8: ا، تا، سل:

وی کانک سو (حرف هفتم بی‌نقطه). س 8: ا: سن جونشو؛ سل: سن جویسو؛ تا: سن جونسو. س 8: ا، تا: سیلوو وانک؛ سل: سلوواک؟؟؟ (حرف ششم بی‌نقطه). س 8: ا، تا،

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 106

سل: کوو حوکونک (دو حرف بی‌نقطه). س 9: ا، حسوحی؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه)؛ تا، سل: حسوحی؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه). س 9: ا، تا، سل: سوسوداو. س 9: ا: حوشونک حر (حرفهای اول و هفتم بی‌نقطه)؛ تا، سل: حوشوک؟؟؟ حن (حرفهای اوّل و پنجم و هفتم بی‌نقطه). س 9: سل: سای سودو. س 10: ا، تا: کیشاج؛ سل: جوووانک سی.

س 10: ا:؟؟؟ ایحوکون (حرفهای اوّل و سوم و چهارم بی‌نقطه)؛ سل: حووانک (حرف نخست بی‌نقطه). س 12: ا: [اسامی ... هفت است] ندارد، از نسخه تا و چاپی گرفته شد. س 13: ا: حوواک؟؟؟ (حرفهای اوّل و پنجم بی‌نقطه)؛ سل: حووانک (حرف نخست بی‌نقطه). س 13: ا: حن وانک؛ سل: سن وانک. س 13: ا: سی وانک؛ سل:

مارو وانک. س 14: ا: حوو وانک؛ سل:؟؟؟ ایحن کوی (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه).

س 14: ا: یاروانک (حرف ششم بی‌نقطه)؛ سل: لیباخ. س 16: سل: طبقه سیزدهم (؟) س سیخوانک. س 17: ا، تا: پادشاه صد سی و سوم؛ س 18: تا: چهل یک سال.

س 19، تا 21، ص 38 و ص 39: ع: الطبقة الثالث عشرة الطائفتان المذکورتان و الاوّل منهما بمنزلة السلطان (در برابر این سطر عربی، به خط نستعلیق آمده است: طبقه سیزدهم از اولاد اردشیر) الحادی و الثلاثین و المائة و الطائفتان فی مرتبة نفرین مجملا. اثنتا عشرة سنة. و مفصّل اسامی الطائفتین المذکورتین و کیفیة استنزاع الطائفة الثانیة الملک من الطائفة الاولی و استنزاع شن شیخوانک الملک من یدهم قد جاء فی تاریخ الخطایین علی هذه الهیئة التی قد جدولت و الطائفة الثانیة الذین عددهم ایضا سبع قد صوّروا علی هذا الشکل الذی یأتی و السلام. جینک منشو سون؟؟؟ وحی (حرفها بی‌نقطه) ووتای؟؟؟ ای (حرف ششم بی‌نقطه) وی کانک شوشن خون شو شاوو وانک لوو جوکونک حشوبحی (حرفهای اوّل و چهارم و پنجم بی‌نقطه) سوشوداو جوسونک حی (حرفهای سوم و هفتم بی‌نقطه) سای شودو کیتاخ. دی وانک جووانک‌خن وانک‌سن وانک‌سی وانک‌جوووانک نان وانک [r 0502[ الطبقة الرابع عشرة شن شیخوانک و هو السلطان الثالث و الثلاثون و المائة مع اولاده ثلاث نفر احدی و اربعون سنة تبعه بنفسه سبع و ثلاثون سنة.

ص 40

س 1: سل:؟؟؟ وحه (حرفها بی‌نقطه). س 5: ا: ژشی خوحوی سه سال؛ سل: رشی

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 107

حوچوی سه سال. س 6: ا، تا: سامشی ژن یک سال؛ سل: سامیشی رن یک سال.

س 8: ا: بانزدهم؛ سل: طبقه چهاردهم (؟) یاونک. س 9: ا، سل: «مفردا» ندارد.

س 10: ا: چنانکه رور نه گاو؛ سل: و او مردی بغایت غایت بهادر؛. س 11: ا، تا:

سامشی ژن (حرف چهارم بی‌نقطه)؛ سل: جامیشی زن را کشته و فی الآخره پادشاه شده. س 13: ا، تا: شازدهم؛ سل: پانزدهم (؟). س 17: سل:؟؟؟ وحه (حرفها بی‌نقطه).

س 19: سل: و او (خون گاوزو) مردی بغایت دلاور بوده و شکلی نیکو داشته.

س 20: سل: پیشوای محلّتی بوده و شنیده که اژدهایی سفید پیدا شده شده (کذا)؛ چا: پیدا شد. س 21: سل: و این اژدها را کشته ... نام آوازه او. س 22: چا: مردم بسیار بر او جمع شده‌اند؛ تا: به پادشاهی نشانده و او با.

ص 41

س 2: سل: به دست آورده و سه. س 2 و 3: سل: جانک لانک نام و او مردی بغایت. س 3: سل: و استاد او بود. س 3: سل: و کارها که کردی به کنکاج او کردی.

س 4: ا، تا، سل: دیگر حندکسانک سوها؛ سل: و دیگر بند کسانک سوها نام و وزیر او بود. س 4: ا: دیگر حن سن؛ تا: خن سن؛ سل: خون سن و امارت لشکر؛ چا، و سل: «نام» ندارد. س 4 و 5: سل: لشکر تعلق بدو داشت؛ تا، چا: لشکر بدو تعلق داشت. س 7: سل:؟؟؟ وحه (حرفها بی‌نقطه). س 9: سل: اول سو؟؟؟ دی (حرفها بی‌نقطه) هفت سال. س 10: سل: مادرسور؟؟؟ دی (حرفها بی‌نقطه) بیست سال (که بیست هم خوانده می‌شود). س 12: سل: سوم؟؟؟ دی (دو حرف اوّل بی‌نقطه).

س 12: سل: چهارم کری؟؟؟ (بی‌نقطه) شازده سال؛ تا: چهارم کبندی (حرف دوم بی‌نقطه). شازده سال. س 13: سل: پنجم؟؟؟ فودی (بی‌نقطه). س 14: سل: ششم جودی. س 16: سل: هشتم وندی شانزده سال. س 17: ا: نهم حیندی (بتصریح) بیست شش سال؛ سل: نهم حندی (بی‌نقطه) بیست و شش سال. س 18: سل: دهم اندی شش سال. س 19: یازدهم بندی (حرف نخست بی‌نقطه) چهار سال.

ص 42

س 1: ا و تا: دوازدهم ژورینیک؛ سل: دوازدهم روز؟؟؟ ک (پس از حرف سوم بی‌نقطه). سه سال. س 2: تا: شوفندی؛ سل: سوقیدی.

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 108

نسخه‌بدلهای صفحه 41 تا 42 ترجمه عربی: تبعه: اولاده مفصّلا نفرین اربع سنین الاول رشی جوخوی ثلاث سنین الثانی شامشی زن سنة واحدة. الطبقة الخامس عشرة باوانک و هو السلطان السادس و الثلاثون و المائة نفر واحد خمس سنین و کان هذا السلطان رجلا شجاعا کافیا ذا قوّة بحیث کان له قوّة تسعة نفر و خرج علی شامشی ژن و قتله و اخذ السلطنة و صار سلطانا و السلام. الطبقة السادس عشرة حن کاوزو و هو السلطان السابع و الثلاثون و المائة مع اولاده ثلاثة عشر نفرا مائتا و اربع عشرة سنة تبعه بنفسه ثلاث عشرة سنة [v 0502[ کان هذا خن کا وزو رجلا فی غایة الشجاعة و الفروسیّة و کان له صورة و شکله و کان فی مبدأ امرة محلّه فسمع انّه قد ظهر فی الجبل ثعبان ابیض و هو یؤذی الناس فسار فی عشرة نفر و قتل ذلک الثعبان فلذلک السبب ظهر صیته و انتشر اسمه و اجتمع علیه خلق کثیر و اجلسوه سلطانا فحارب باوانک المذکور اثنا و سبعین محاربة و قیل پاوانک عاقبة الامر و ملک الملک بالمرّة و کان له ثلاثة امراء معتبرین اسم احدهم جانک لانک و کان رجلا فی غایة العقل و الکفایة و کان استاده و کان لا یفعل امرا الّا بمشورته و اسم الآخر کسانک سوها و کان لهذا الامیر مرتبة الوزارة و اسم الآخر حن سن و یتعلّق به امارة الجیش. بیعه اولاده مفصّلا اثنی عشر نفرا مائتا سنة. الاوّل شوفیدی سبع سنین الثانی ام شوفیدی ثمان سنین الثالث فیدی ثلاث عشرون سنة الرابع لیندی ستّ عشرة سنة الخامس فودی اربع و خمسون سنة السادس جودی ثلاث عشرة سنة السابع سوندی خمس و عشرون سنة الثامن وندی ستّ عشرة سنة التاسع حیندی ستّ و عشرون سنة العاشر ایدی ستّ سنین الحادی عشر پندی اربع سنین الثانی عشر ژورنیک ثلاث سنین کان هذا شوفیدی رجلا عاقلا و اشتغل فی آخر عهده نسوء خلق امّه باللهو و العشرة. س 2 و 3: سل: عاقل بود و تنعم و عیش و طعام تمام شد.

س 4: تا: مادرش لوو تایجو نام. س 10: تا: عمر یابد، دیگر نسخه ا: باشد.

س 10: سل: که فرشته گردد؛ تا: فریشته. س 11: سل: آن گیاه خواست. س 11: تا:

بونک فونک؛ سل: وک فوک؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه). س 13: چا: پیش فالگیری رفت.

س 14: تا، سل: بر کشتی شکسته می‌آید. س 15: تا: دست برهم زد و خندید؛ سل:

دست برهم زده خندیده گفت ... س 17: تا، سل: کشتی بشکست، «را» ندارد.

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 109

س 18: تا: در آن فلان روز چرا دست برهم. سل: فلان روز چرا دست برهم زدی، «دو سه نوبت» ندارد. س 19: سل: فال‌گیر از ده روز حال من می‌دانست و ترا نمی‌دانست.

س 21: سل: دو پسر بوده بزرگتر را لیونک نام. س 21: سل: امیری به ایشان بد بودی تا پدر و پسر بمردند.

ص 43

س 3: تا: دختری به جای او بنهادند؛ سل: پسر آورد دختری به جای او نهادند؛ ا:

دختر دیگر به جای. س 2 ص 42 تا س 3 ص 43: ع: و اظهر الشبّابة فی عهده رجل اسمه حوکیو؟؟؟ (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه) و لمّا توفی قامت امّه لودتایحو مقامه فی السلطنة و ارادت ان یجلس من قومها سلطانا فلم یرض الامراء و المعتبرون بذلک و تحاربوا و قتلوا من اولئک الاقوام ثلاثة آلاف نفر و اجلسوا فندی اخا شوفیدی السلطنة و کان رجلا عاقلا و کان یتنعّم فی ملکه و مشربه و ملبسه و امّا فودی فانه کان سلطانا عادلا و کان قد اشتهر فی عهد ان فی ذلک الطرف من بحر المشرق نبت اذا اکله الشخص بنیّة طول العمر فانّه یعمر بمقدار ما ینوی و ان اکله بنیّة ان یصیر ملکا صار فهوّس بتحصیل هذا النبت و کان له منجّم فی غایة المهارة اسمه تونک فونک شر فهیّا له مرکبا و انزله البحر لیحصّل له ذلک النبت فسار و لمّا طالت مدّة غیبته خرج متنکرا و اتی الی صاحب فال و تفأل فقال له ذلک الرجل انّ الذی تسأل عنه آت علی سفینة مکسرة و قد صفّق بیدیه ثلاث مرّات و ضحک و قال انّه یصل بعد عشرة ایّام فتعجّب السلطان من ذلک و ورّخ ذلک الحکیم فوصل المنجّم بعد عشرة ایّام و قال انّی رجعت بواسطة انّ الهواء کان مخالفا و انکسرت السفینة فقال له السلطان لماذا صفقت فی الیوم الغلانی ثلاث مرّات و ضحکت قال لانّ صاحب الفال عرفنی و عرف حالی من مسیرة عشرة ایّام و لم یعرفک انّک السلطان و کان لهذا السلطان و لدین اسم الکبیر منهما لیوانک و کان امیر من الامراء ببغضه فسحره حتّی مات هو و ابوه و کانت زوجة الابن حبلی فحبسوها حتّی ان وضعت ابنا یقتلونه فلمّا وضعت الولد کان ابنا فاخذت بنتا عوضه و اخرجه من عندها بحیث لم یعرفوا.

س 4: سل، چا: بیرون فرستادند؛ ا: بیرون فرستاد. س 6: ا: پنها بود (کذا). س 6: سل، چا: نانوایی؛ تا: نان نوا (؟). س 7: ا، سل: تای مو؛ تا: تایی مو؛ چا: تار موی (؟)؛

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 110

آراینده «تاریخ چین» می‌نویسند «تصحیح قیاسی است» چه جای تصحیح قیاسی است؟! غفلت از استادان راهنماست! س 9: سل: نبیره اوسوندی؛ تا: نبیره سوندی را که دو ساله بوده ... س 9: سل: بر دامن نشانده دو ساله می‌کرده (؟). س 10: سل: آن امیر پادشاه شده و مملکت را فروگرفت و رعایا از او خشنود بودند، (باستقلال» ندارد؛ تا: آن امیر پادشاه. س 12: سل: طبقه شانزدهم (؟) س 13: سل: وانک نواک.

س 14 و 15: سل: از نسل کیندی که پادشاه مذکور کین کشی نادهان را که هفتم؛ ا: کین کیش ماهان؛ تا: کین کیش ماوهان را که هفتم ... س 15: سل: بطن او بود بیرون آوردند و به پادشاهی نشاند و مدت دو سال پادشاهی کرد. س 17 و 18: سل: طبقه هفدهم کن؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) کش؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) ماهانرا که پادشاه صد و پنجاه و یکم است با پسر. س 20 و 21: سل: دفعه بنفسه دو سال.

ص 44

س 1: سل: توجیه. س 3: سل: این کین کیشی تا دهان (حرف دوم بی‌نقطه).

س 4: ا: سخن گفتند لرزه، متن از نسخه «سل» گرفته شد. س 4: سل، چا: اندام او افتادی. س 4، ص 43 تا س 5، ص 44: ع: و اعطوا السلطنة جودی اخا لیوانک ابن فودی فتوفّی بعد ثلاث عشرة سنة فطلبوا ابن لیوانک الذی کان مخفیا و کان یخدم بعض الخبّازین فعرفوه بعلامة و هی انّه کان له تحت قدمه قلیل من الشعر و اجلسوه سلطانا و کانت النعمة فی دوره متوفرة و حیث وصلت الی بندی کان له امیر معتبر فسمه و جعل الامر الی حفد سوندی زور بنبک (حرفهای سوم تا ششم بی‌نقطه) و کان من العمر سنتان و کان بضعه فی حجره و یحکم فتوفّی ذلک الابن ایضا بعد ثلاث سنین و عاد ذلک الامیر سلطانا مستقلا و السلام. الطبقة السابع عشرة و انک مونک و هو السلطان المائة و الخمسون نفر واحد خمس عشرة سنة [r 1502[ ثم اجتمعت الامراء بعد خمسة عشر شهرا و قبضوه و جرّدوا اللحم من علی بدنه و هو حیّ و اخرجوا من نسل کندی من السلاطین المذکورة ابن اسمه لینکش ما وهان و کان ثامن اولاده و اجلسوه سلطانا و اللّه اعلم بالصواب. الطبقة الثامن عشره لینکش ماوهان و هو السلطان الحادی و الخمسون و المائة مع ابنه نفرین ثلاث سنین تبعه بنفسه سنتان تبعه ابنه سنة واحدة و کان هذا کینکیش ما وهان رجلا کثیر الخوف

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 111

بحیث اذ کلمته الامراء یرتعد من الخوف و لمّا کان حاله (مخدوش) علی هذا المثال اتفقت الامراء. س 5: سل: لایق پادشاهی نیست و پسرش را به جای او نشاندند؛ س 6: سل: پادشا شد فرمود. س 6: سل: لشکریان او بودند فرمود تا جمله. س 7: سل:

به سرخی راست کردند و بنگاریدند تا بنشان باشد. س 8: سل: آفرینش خدای عالم بگردانیدی. س 9: سل، چا: فرود آوردند. س 9: تا: خوخن کون بون (حرف هشتم بی نقطه)؛ سل: خوخن خان کویون را. س 10: سل: به پادشاهی نشاندند و السلم.

س 12: سل: طبقه هیجدهم (؟). س 13: تا، سل: خوخن کون. س 13: سل: با فرزندان چهار نفر. س 14: تا: صد نود شش سال. س 15: سل: دفعه. س 17: سل: شکرانه گذاردند. س 18: سل: دگرباره. س 18: تا، با: اوروق؛ سل: به اوروق پادشاهی اصلی.

س 19: سل: به اوانک یوانک. س 19: تا، سل: مصاف داده بود و از سحر.

س 20: سل؛ ددان با حشرات. س 21: تا، سل: لیکن به هر وقت. س 21: سل: خونین کون قون جنگ. س 22: سل: سباع و حشرات باز می‌گردیدندی؛ تا: و حشرات باز می‌گریدند؛ چا: سباع و حشرات روی بازگرداندی. س 22 و 23: سل: با لشکر واک؟؟؟

واک؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه). س 23: سل: در جنگ می‌رفتندی.

ص 45

س 1: چا: هرچند که لشکر او. س 1 و 2: سل: از آنکه وانک مواک؟؟؟ (حرف هشتم بی‌نقطه) در جنگ. س 2: سل: اندیشه نکردی وی پاک بر. س 2 و 3: سل: همواره بیرون آمدی. س 4: سل: به حق تعالی پناه خواسته.

ص 44- س 4 تا ص 45- س 4: ع: و قالوا انّه لا یلیق بالامر و عزلوه و اقاموا ابنه بوسر مقامه و لمّا تسلطن امر عسکره و کانوا مائة تومان ان یخضبوا حواجبهم بالحمرة و لیتمیزوا فلمّا فعلوا ذلک قال له الناس حیث قد عیّرت صورة خلق اللّه فانّک لا یلیق بالسلطنة فانزلوه من السریر و اجلسوا مکانه من نسل السلاطین القدیمة خوخن کون‌فو و جعلوه سلطانا و السلام. الطبقة التاسع عشرة خوخنکون فون و هو السلطان الثانی و الخمسون و المائة مع اولاده عشر اربعة نفر مائة ستّ و تسعون سنة تبعه بنفسه ثلاث و ثلاثون سنة و لمّا تسلطن فرح مشایخ الوقت و عملوا الدعوات و حمدوا اللّه کون السلطنة عادت الی ذریّة السلاطین و کان قد

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 112

حارب وانک موانک قبل ان تسلطن عدّة مرار و کان وانک موانک اذا اراد المحاربة یعمل السحر بحیث یتبع جمیع الوحوش جیشه و کان العدوّ ینهزم من الخوف لکنّه کان اذا حارب حوحنکون فو تدبر السباع و تعرض عنه لانّه کان من السلاطین الاصیلین دیحارب عسکر وانک موانک و کان شجاعة الی غایة کان یحارب وانک موانک و جیشه فی غایة القلة و لا یخاف و یحمل علیهم و کان یظفر بهم دائما الّا انّه انکسر مرّة و وصل فی حال انهزامه الی نهر لا مخلص له فلمّا ضاق به الامر ناجی اللّه تعالی و تضرّع الیه. س 5: چا: اگر به پادشاهی من راضی‌ای؛ سل: اگر در پادشاهی بحقم این آب را؛ س 6: سل: مرا همین جای بسپر، آن دعای او. س 6 و 7: تا، چا: به تابستان آن؛ سل: در تابستان آن آب بسته گردید و رودخانه چنا (؟) بیفسرد.

س 7: سل: لشکر او بتمامت بر آن. س 7 و 8: سل: چون او نماند؛ ا: [او] ندارد، از نسخه «سل» گرفتم. س 8: سل: عاقل و کاردان بود. س 9: سل: بنشاندند. س 10: سل:

بوحبه. س 11: ا: فرزندان او. س 11: سل: صد و بیست و سه سال پادشاهی کردند.

س 12: سل: اوّل حن مندی 18 سال. س 13: تا، ا: دوم حندی سیزده سال. س 14:

سل: سوم خواریب 17 سال. س 15: سل: چهارم شاک؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) دی 1 سال. س 16: ا: پنجم غندی نوزده سال. س 17: ا: ششم بوشانک خونه مال (؟)؛ تا:

ساک؟؟؟ حو (حرف سوم بی‌نقطه)؛ سل: شانگ 9 سال (؟). س 18: سل: هفتم شدی 19 سال؛ تا: هفتم شیندی نوزده سال. س 19: ا: هشتم حوکدی؟؟؟ (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه)؛ تا: حونک دی. س 20: تا، ا: نهم حیدی یکسال؛ سل: حبدی 1 سال.

س 21: سل: دهم ودی؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) 21 سال؛ تا: ردی؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه).

ص 46

س 1: ا: یازدهم لندی بیست دو سال؛ سل: یازدهم اندی 22 سال؛ تا: کدی؟؟؟

(حرف دوم بی‌نقطه) بیست و دو سال. س 2: سل: دوازدهم حووان؟؟؟ (حرفها بی نقطه) 6 ماه؛ تا: دوازدهم حرون؟؟؟ وان (نه ی است و نه ن و نه ب) شش ماه.

س 3: سل: سیزدهم شنبد 30 سال؛ تا: شنیدی سی سال.

ص 45- س 5: ع: و قال اللّهمّ ان کنت فی السلطنة علی الحق فجمد هذا الماء

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 113

لیعبر جیشی علیه و ان کنت لست علی الحق فاقبضنی ههنا فاستجاب اللّه دعاءه و جمد ذلک النهر فی الصیف حتّی عبر هو و جیشه علیه و لمّا توفّی کان له اربع بنین فاقاموا مقامه ابنه الصغیر لانه کان کاتبا عاقلا فاضلا و عاد سلطان و اللّه تعالی اعلم بالصواب و الیه المرجع و المآب. تبعه اولاده مفصّلا ثلاثة عشر نفرا مائة و ثلاث و ثلاثون سنة. [v 1502[. س 16: ع: عدی؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) تسع عشرة سنة.

س 17: سل: وشاک؟؟؟ حو (حرفهای یکم و پنجم و هفتم بی‌نقطه) تسعة اشهر.

س 20: سل: التاسع چیدی سنة واحدة. ص 46- س 3: سل: الثالث عشر شنیدی ثلاثون سنة؛ سپس در ترجمه عربی آمده: الرابع عشر الزیادة لم تحقق. (لابد برای پر کردن جدول آورده کاتب). ص 46- س 4: از جمله آن پادشاهان؛ چا: از جمله (؟) این پادشاهان. س 4: سل: ساک؟؟؟ وی و ساک؟؟؟ چون (حرفها بی‌نقطه است جز چون‌که آنهم نادرست است)؛ تا: شانگ دی و یوسانک (حرفهای سوم و پنجم بی‌نقطه).

س 6: سل: حونک دی هم طفل دو ساله بود و حندی هشت ساله؛ تا: چون طفل و شیرخواره بودند. س 9: ا: تو؟؟؟ حرخ‌نام (حرفهای سوم و چهارم بی‌نقطه)؛ در نسخه تا وحرح؟؟؟ (تمام حرفها بی‌نقطه). س 10: تا، ا: سوحسکسانک (حرفهای سه و چهار و شش بی‌نقطه)؛ سل: سوجکسانک شدی (؟). س 11: ا: سندی؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه). س 12: سل: به گوشه‌ای از ولایت رفت. س 13: سل: لشکری بیامد بیگانه.

س 13 و 14: سل: سوحک؟؟؟ نک (حرفهای سوم و چهارم و پنجم بی‌نقطه).

س 14: سل: شپند چون این خبر بشنید. س 15 و 16: سل: سوجک نک حکم می‌کرد چون شنیدندی (حرف پنجم بی‌نقطه). س 16: چا: چون او بمرد. س 17: ا: [به] ندارد، از نسخه «سل» گرفته شد. س 17 و 19: سل: منتقل شد و مدتی دیگر ایشان حکم می‌کردند. س 19: سل: طبقه نوزدهم (؟) س 20: سل: جماعتی که ملک.

ص 47

س 4: سل: قسم اوّل و دوم را بستد.

ص 46- س 4: تا: 21 و ص 47، س 1 تا 8: ع: و کان من جملة هولآء السلاطین المذکورین شانک دی و بوشانک خو طفلین صغیرین و کانتا امّهما یجلسان علی السریر و یضعان ولدیها فی حجرتهما و یحکمان و جونک دی ایضا کان طفلا له من

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 114

العمر سنتان و حندی کان له من العمر ثمان سنین و کان رشیدا عاقلا فسمّه بعض الامراء لذلک و شنیدی کان له امیر اسمه تونجوح فغیّر خاطره علیه و طمع فی الملک فقتله امیر آخر اسمه شوجینکسانک و خدم شنیدی مدّة ثم بعد ذلک ابعد شنیدی من السریر بحیث الی ناحیة من البلاد و قعد و کان ذلک الامیر یحکم عوضه فجاء جیش بعد مدّة و دخلوا البلاد و قتلوا سوحینکسانک فلمّا سمع شنیدی بذلک لم یزل یضحک هو و خاتونه حتّی هلکا و المدّة التی حکم فیها سوحینکسانک هی من جملة السنین المذکورة لانّ شنیدی قد کان حیّا و لمّا توفّی عادت السلطنة الی الجماعة الذین خرجوا و اللّه اعلم بالصواب. الطبقة العشرون الجماعة الذین ملکوا الملک و اوّلهم السلطان السادس و الستّون و المائة اربع مراتب ستّون سنة و حال هذه الطبقة هو انّ الجماعة الذین قتلوا الامیر المذکور و ملکوا تلک المملکة قسموها علی ثلاثة اقسام بینهم و بین ابناء الامیر و سمّوا کلّ قسم منها اسما و سلموا قسما منها الی اولاد الامیر و القسمین الاخرین الی سلطانین من قومهم فبعد مدّة استنزع سلطان القسم الاوّل ملک القسم الثانی ایضا ثمّ بعد زمان آخر اخذ سلطان القسم الثالث القسمین من السلطان الاوّل و استقل بنفسه فلهذا السبب جاء مقدار مدّة عهد سلطان القسم الآخر و عدد سلاطین ذلک القسم فی حساب الاصل اربع مراتب احدی و ستّون سنة و کیفیّة ملک القسمی و اسامی اولئک السلاطین و اسم کل قسم هو بموجب ما یکتب مفصّلا.

س 7: سل: چهار مرتبه شست و یکسال. س 7 و 8: سل: کیفیّت این قسم و اسامی آن پادشاهان ز نام هر قسمی. س 10: چا: [را] ندارد، پس از «ویندی»، و نیازی هم نیست، و در نسخه اساس و «تا» ما هم ندارد. س 12: تا، سل: عبارت «و بعد از او پسرش ... سیزده سال» ندارد. س 13: سل: ویندی کوکی کیسون هم از نسل ویندی؛ بازافتادگی دارد نسخه سل: «شش سال و بعد از آن چین لیودانک» ندارد؛ تا: نبیره وی کوکی کیسون (حرف دوم بی‌نقطه) شش سال و بعد از آن حولیوانگ. س 16: ا: [آن] ندارد، از نسخه «تا و سل* گرفتم و نیز [که] را. س 16: سل: اسحولونی (حرفهای سوم و چهارم نقطه ندارد)؛ تا: استخولونی. س 17 و 18: سل: امیر حکسانک را گرفته و کشته. س 18: سل: پسرش لوسن. س 19 و 20: سل: حبولیوانک (حرفهای اوّل و

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 115

دوم بی‌نقطه) ... لشکر کشید و این قسم را نیز بستد؛ تا: بعد از آن؟؟؟ جولبوانک (حرف دوم بی‌نقطه) پادشاه قسم اوّل. س 19: تا: بعد از آن جیو؟؟؟ لوانک (حرف پنجم بی نقطه) پادشاه قسم اوّل. س 20: چا: نیز بسته و پادشاه شد. س 20: سل: پادشاه والی شد؛ «و صورت او چنین است» ندارد؛ نسخه «تا» هم ندارد درون «» را.

ص 48  س 1: سل: قسم سوم و آن ماچین است. س 3: سل: پسرش سولانک. س 4: سل:

سیون جو نبیره. س 4: سل: هفده سال و او هم در اوایل. س 5: سل: خو؟؟؟ لوانک (حرف چهارم بی‌نقطه)؛ تا: حیولیوانک را بکشت. س 5: تا، سل: بر تمامت ممالک پادشاه شد «و صورت او چنین است» ندارد.

ص 47- س 10 تا ص 48- س 9: ع: القسم الاوّل وی و هو الخطا و کان سلطان هذا القسم و بندی (حرف دوم بی‌نقطه) ابن الامیر سوجبنکسانک المذکور و عمل السلطنة سبع سنین ثم تسلطن من بعده ابنه سیندی خمس و عشر سنة و من بعد ابنه شنوان فانّک ثلاث عشرة سنة و صار الامر من بعده الی جند ویندی کوکی کستون (حرفهای ششم و هفتم بی‌نقطه) ستّ سنین ثمّ تسلطن من بعده حبولبوانک و کان (من نسل ویندی ایضا مدّة خمس سنین و هذا صورته صحح) «در حاشیه آمده است به خط کاتب اصلی.» القسم الثانی شووهو و کان سلطان بهذا القسم؟؟؟ حولوی (تمام حرفها بی‌نقطه) و کان من جملة الجماعة الذین خرجوا و قتلوا الامیر سوحنک سانک و عمل السلطنة مدّة ثلاث سنین و تسلطن بعده ابنه لوسن احدی و اربعین سنة ثمّ جلس بعد ذلک حیولیوانک سلطان القسم الاوّل و جیّش جیشا و ملک هذا القسم ایضا و عاد سلطان القسمین و صورته علی هذا المثال. اقسم الثالث وو و هو ماچین و اخذ بهذا القسم رجل اسمه سون کان من جملة الجماعة المذکورة و عمل السلطنة احدی و ثلاثین سنة ثمّ تسلطن من بعده ابنه سون لانگ سبع سنین و من بعد اخوه سون هیو ستّ سنین و من بعده سون جو حفد سون کان سبع عشرة سنة و قتل فی اوائل عهد جیولیوانک و عاد سلطان جمیع الممالک و صورته علی هذا المثال.

س 7: ا، تا: شخصی برخاست نام او آن قوم سیزن؟؟؟ (حرف چهارم بی‌نقطه

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 116

در نسخه «تا» تمام حروف بی‌نقطه.)؛ سل: و بعد ازو شخصی برخاست نام او ارقوم شیرین (کذا). س 8: ا، تا، سل: پسر خود قودی نام. س 11: سل: طبقه بیستم (؟) س 12: سل: سرقودی پادشاه؛ تا: شن فودی. س 14: سل: دفعه ... س 17: سل: بوحبه.

س 18: سل: فرزندان سه نفر؛ ا: شش نفر. س 19: سل: «فویدی هفده سال» ندارد.

س 19 و 20: تا، سل: خاتونی بدخوی بدسیرت، «بغایت» ندارد؛ ا: بدسیرت داشته، متن را از نسخه «تا و سل» گرفتم. س 21 و (ص 49) 1: سل: و نیز زیر ایشان می‌داشتند تا بر آن نیزه می‌آمدند و شکمشان شکافته.

ص 49  س 1: تا: می‌خندیدند به سبب این زن؛ سل: پس به سبب این زن ... س 3: تا:

حوندی، سل: دوم برادرزاده قوبدی. س 3 و 4: سل: نام پدرش شن قوندی؛ تا: نام پدرش شن فودی. س 4 و 5: سل: مردم با قوندی بد شدند و او را بکشتند بعد از آن این قوندی را بر تخت نشاندند و او صورتی. س 5: سل: پاکیزه داشت بیگانه بیامد و او را.

ص 48- س 7 تا ص 49- س 6: ع: ثم خرج بعد ذلک شخص اسمه من قوم سیرین و استنزع الملک من ید ذلک السلطان و هو شون خون و اجلس ابنه المسمّی فوری سلطانا و اللّه اعلم. الطبقة الحادیة و العشرون سن فودی و هو السلطان السبعون و المائة مع اولاده ثلاث نفر اثنان و خمسون سنة تبعه بنفسه خمس و عشرون سنة تبعه اولاده ثلاث نفر سبع و عشرون سنة. الاوّل فویدی سبع عشرة سنة کان ابن فودی و کانت له خاتون سیئة الخلق تؤذی الناس دائما و کان من جملة ما تفعله کانت تأمر بالنساء الحبالی ان یرمون من موضع مرتفع و یستقبلن علی الرماح لیشقّ بطونهنّ و یتفرح علی ذلک و تضحک فلمّا رأی الناس ذلک منها قتلوها لما کان یصدر منها. الثانی خویدی ستّ سنین کان ابن اخ فودی المذکور و کان اسم ابیه سن فودی و لمّا غضب الناس علی فویدی و قتلوه اجلسوا هذا خویدی علی السریر کان حسن الصورة ملیح الخلقة فجاء جیش الاعداء و استأسره.

س 7: سل: «سوم میندی چهار سال» ندارد. س 9: تا، سل، چا: مستولی شده.

س 12: سل: شانزده پادشاه پیدا آمدند؛ چا: پدید آمدند. س 17: سل: «تمام شد این

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 117

زمان» ندارد. س 19: ا: حاکم بوده‌اند؛ «بودند» از نسخه «تا و سل» گرفته شد.

س 20: سل: کیفیت و کمیت. س 21 و 22: چا: پادشاهانی که در وفت. س 22: ا، سل:

با ماچین؛ سل: گریخته بودند؛ چا: به ماچین. س 22: ا: تعد (؟) از ایشان؛ سل: بعد از ایشان؛ چا: تعداد (تصحیف ناپسند)؛ در ترجمه عربی هم صریحا آمده؛ و الطبقات الذین کانوا بعدهم.

ص 50  س 1: سل: شانزده‌گانه. س 2 و 3: پادشاهی کرده مشروح. س 5: سل: دفعه.

س 7: ا، تا، چا: [والی بوده] ندارد، از نسخه‌های «سل» و «جاب» گرفته شد.

س 7: سل، پانزده نفر 990 سال، تا: پانزده طبقه نهصد و نود سال.

ص 49، س 7 تا ص 50، س 7: ع: الثالث میندی اربع سنین و کان هذا میندی اخاخویدی المذکور و لما جاء الجیش و استأسر خویدی اجلس الناس هذا میندی سلطانا و لمّا کان جیش الاعادی فی ذلک الوقت قد کثر و قوی جاؤوا و استأسروا میندی ایضا. ثمّ بعد ذلک استولی حبس الغرباء علی جمیع البلاد الختای و ملکوها و ظهر ستّة عشر سلطانا و انهزمت ذریّة فودی الذین کانوا من الاصیلین الی جانب ماچین و کان هؤلاء السلاطین الستّة عشر قد استخلصوا بعضا من الممالک و کان ذلک البعض مکلک الخطا فقسموه ستّة اقسام و أخذ کلّ واحد منهم بموجب ما یأتی فی ما بعد مفصّلا قسما من تلک الاقسام و حیث قد فرع الحرف الاوّل المشتمل علی ذکر السلاطین الذین کانت اوامرهم جمیعهم نافذة فی ممالک الخطا و هم مشتغلون بالسلطنة نبتدئ الآن و نذکر الحرف الثانی المشتمل علی ذکر السلاطین الذی کانوا حکاما فی تلک الممالک بعضهم بالمشارکة و بعضهم بالاستقلال مشروحا مفصّلا و اذا اعتبر التاریخ و کمیّة مقدار السنین و عدد الطبقات من السلاطین الاصلیة نذکر فی هذا الحرف الثانی الذی یبتدئ به السلاطین الذین انهزموا عند خروج هذا الجماعة الی ماچین و الطبقات الذین کانوا بعدهم فی ماچین و بعد ذلک ذکر السلاطین الستّة عشر الذین استولوا علی ملک الخطا و الذین عملوا السلطنة من بعدهم فی تلک الخطا مشروحا مفصّلا ان شاء اللّه تعالی و السلام. تبعه السلاطین الذین کان بعضهم سلطانا فی تلک الممالک بمشارکة الغیر مطلقا و بعضهم

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 118

بالاستقلال و مشارکة الغیر خمس عشرة طبقة تسعمائة ثلاث و تسعون سنة.

س 9: سل: توجیه. س 12: سل: ولایت مجرد حکم می‌کردند. س 2: تا: این شن وندی؛ سل: شش ودی؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه). س 21: سل: با فرزندان 13 سال این شش وندی پادشاه‌زاده بود. س 22: تا، سل: [را] ندارد، از نسخه چاپی گرفته شده.

س 22: تا، سل: پادشاه بود به تاراجش ببردند؛ چا: به تاراجش بردند.

ص 51  س 2: سل: که در وقت گریختن. س 3: سل: «به تضرّع» ندارد. س 3 و 4: سل:

پرندگان او را با اسب به هم بر بال گرفته از آب بگذرانیدند. س 6: سل: توجیه؛ ا، تا:

تبعه. س 7: ا: فرزندان دو نفر. نود و شش سال. س 6 و 7: چا: از «تبعه ... شش سال» ندارد. س 8: ا: مندی.

ص 50، س 9 تا ص 51، س 8: ع: تبعه السلاطین الذین کانوا مطلقا سلاطین مشارکة الغیر ستّ طبقات ثلثمائة خمس ستّون (بی‌نقطه است حرف دوم) [v 2502[ و هذه الطبقات الستّ قد کانوا من السلاطین الاصلیّة الذین اقاموا فی ماچین و کانوا حکام تلک الممالک فقط و حیث یفرغ من حکایاتهم بذکر سلاطین الختا الذین کانوا معاصریهم. الطبقة الاولی من الدفعة الاولی من الحرف الثانی و هی الطبقة الثانیة و العشرون من الاصل سن وندی و هو السلطان الرابع و السبعون و المائة مع اولاده احدی عشر نفرا مائة و سنتان تبعه بنفسه ستّ سنین کان هذا سن وندی من اولاد السلاطین و لمّا استولی جیش الاعداء علی الخطا و استأسروا میندی السلطان انهزم هو و مضی الی بلدة ماچین و جلس هناک سلطانا و یقولون انّه وصل عند انهزامه فی الطریق الی نهر کبیر و لم یکن له سبیل العبور و لا وجد سفینة فتضرع الی اللّه تعالی و ابتهل الیه فأتاه طایر عظیم فحمله و فرسه و عبّره من ذلک النهر العظیم و اللّه اعلم بالصواب. تبعه (بی‌نقطه است) اولاده عشر نفر ستّ و تسعون سنة میندی بن وندی ثلاث سنین.

س 9: ا: جیدی پسر مندی هفده سال؛ سل: حببدی (سه حرف آغازین بی‌نقطه) پسر مدی؟؟؟ (حرف دوم و سوم بی‌نقطه) 17 سال. س 10: ا: کندی پسر حندی دو سال؛ سل: حدی؟؟؟ (حرفهای اول و دوم و سوم بی‌نقطه)؛ تا: فیندی پسر حیندی دو

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 119

سال. س 11: تا، سل: مودی پسر فتندی (حرف اول و سوم بی‌نقطه) 17 سال.

س 12: ا: آیدی پسر چندی چهار سال؛ تا، سل: اندی پسر حدی؟؟؟ (حرف اول و دوم بی‌نقطه) 4 سال. س 13: تا، سل: فدی؟؟؟ (حرف اول و دوم بی‌نقطه) پسر ادی؟؟؟

(حرف دوم بی‌نقطه) 5 سال. س 14: ا: کیفدی؟؟؟ (حرف چهارم بی‌نقطه) از نسل (؟) وندی دو سال؛ تا، سل: کدی؟؟؟ (حرف دوم و سوم بی‌نقطه) از نسل ویدی 2 سال.

س 15: ا: ... بیست یک سال؛ تا، سل: قودی پسر مندی (حرف اوّل بی‌نقطه) 3 سال (؟) س 16: ا: ... بیست دو سال؛ تا، سل: عادی؟؟؟ (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه) پسر فودی؛ تا: بیست و دو سال، 22 سال. س 17: ا: لوندی پسر عاندی سه سال؛ تا، سل:

لوندی پسر عایدی 3 سال. س 20: سل: اصل باشد.

ص 52  س 1 و 2: ا: صد هشتاد پنجم با فرزندان هشت نفر؛ سل: ... با فرزندان هفت نفر. ا:

پنجاه نه سال؛ سل: پنجاه و نه سال. س 4: سل: دفعه. س 7: سل: توجیه. س 8: تا، سل: [پنجاه و شش سال] از نسخه «تا و سل» گرفته شد؛ که اساس ندارد.

ص 51، س 9 تا ص 52، س 4: ع: جنیدی بن مندی سبع عشره سنه، کندی بن حدی؟؟؟ (حرفهای اول و دوم و سوم بی‌نقطه) سنتان ...، ایدی بن حدی؟؟؟ (حرفهای اول و دوم و سوم بی‌نقطه) اربع سنین، فندی؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) بن آبدی (حرف دوم بی‌نقطه) خمس سنین، کفدی؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) من ولد وندی سنتان، نودی بن فندی (حرف اوّل و دوم بی‌نقطه) سنتان، عادی؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) بن ودی؟؟؟ (حرف اوّل بی‌نقطه) اثنا و عشرون سنة، کودی؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) بن عایدی ثلاث سنین ... ثم خرج بعد ذلک امیر من امراء کوندی المذکور اسمه اوسون کاورو و قیل کوندی و جلس للسلطنة و تمّت السلطنة مدّة فی اولاده و اعقابه و السلام- «مضمون درون دو تیره در هیچ نسخه‌ای از نسخه‌های ما و چاپی دیده نمی‌شود.» الطبقة الثانیة من الدفعة الاولی من الحرف الثانی و هی الطبقة الثانیة و العشرون من الاصل سون کاو زو و هو السلطان الخامس و الثمانون و المائة مع اولاده ثمانیة نفر تسع و خمسون سنة. تبعه بنفسه. ثلاث سنین. [r 3502[.

س 9: ا: سودی پسر سون کاوزو یک سال؛ تا، سل: سوری پسرش کاوزو 1 سال.

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 120

س 10: تا، سل: فدی؟؟؟ (سه حرف اوّل بی‌نقطه) هم پسرش کاورو 1 سال. س 11: تا، سل: فودی پسر فدی؟؟؟ (سه حرف نخست بی‌نقطه) 2 سال (؟) س 12: ا، سل: فدی؟؟؟

(حرفها بی‌نقطه) پسر فودی یک سال. س 13: ا: میندی پسر فندی هشت سال؛ سل:

مدی؟؟؟ (حرف دوم و سوم بی‌نقطه) سال. س 14: تا، سل: حوفدی؟؟؟ (حرفهای اوّل و سوم و چهارم بی‌نقطه) پسر مدی؟؟؟ (حرف دوم و سوم بی‌نقطه) 4 سال. س 15: تا، سل: سوندی (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه) پسر مدی؟؟؟ (حرفهای دوم و سوم بی‌نقطه) 2 سال.

ص 52، س 9: ع: تبعه اولاده عن سبعه نفر ست و خمسون سنه شودی بن سوزکاوزو سنه واحده. فدی؟؟؟ (سه حرف اوّل بی‌نقطه) بن سون کاوزو ایضا ثلثون سنة فودی بن فندی؟؟؟ (حرفهای اوّل و دوم بی‌نقطه) فیدی بن فودی (بی‌نقطه) سنة واحده میندی بن فودی (بی‌نقطه) ثمان سنین. خوفیدی (حرف چهارم بی‌نقطه) بن مندی؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) اربع سنین. شوندی بن میندی سنتان.- و قد کان السلطان الثانی من هؤلاء السلاطین و هو فدی؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) بن سون کاوزو فی غایة الحسن ملیح الصورة بحیث اتّفقت اهل الصین انّه لا یوجد آدمیّ بحسنه و لمّا صار الامر الی شوندی و مضی من سلطنته عشر سنین خرج علیه امیر اسمه سیتایزووسوتاوجک و قتله و اخذ السلطنة و صار سلطانا و السلام- این نکته در متن فارسی، در هیچ نسخه‌ای از نسخه‌های سه‌گانه ا و تا و سل که در زیر دست ماست و نیز نسخه چاپی نیامده است.

س 18: سل: از حروف دوم ... سبابرور سوبا وحبک (تمام حرفها بی‌نقطه).

س 19: سل: پادشاه نود و سوم با فرزندان شش نفر بیست و چار سال.

ص 53

س 1: سل: دفعه. س 2: سل: بنفسه چهار سال. وحه؟؟؟ (بی‌نقطه است حرفها).

س 5: تا: فودی پسر سببا (حرف دوم و سوم بی‌نقطه) رور؟؟؟ (حرف اوّل و دوم بی‌نقطه)؛ سل: فودی (بی‌نقطه) پسر ببلسازور (جز حرف ششم دیگر حروف بی نقطه) 15 سال (در نسخه اساس و تا: یازده، بتصریح آمده.) س 6: تا، ا: ولند پسر فودی هفت ماه؛ سل: وندی (حرف دوم بی‌نقطه) پسر مودی 7 ماه. س 7: ا: حاببی

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 121

لن؟؟؟ (جز حرف آخر حروف بی‌نقطه) کون وانک پنج ماه؛ تا: حابی؟؟؟ (حرف اوّل و سوم بی‌نقطه) پنج ماه؛ سل: حاببی لسبر 5 ماه. س 8: ا، تا، سل: مدی؟؟؟ (حرف دوم و سوم بی‌نقطه): 5 سال. س 9: ا، تا: بوحون؟؟؟ خو (حرفهای یکم و سوم و چهارم بی نقطه)؛ سل: وحورحر؟؟؟ (تمام حرفها بی‌نقطه) 2 سال. س 10: تا: حودی (حرف اول بی‌نقطه) یکسال. سل: حوی (حرف نخست بی‌نقطه) 1 سال. س 11 و 12: سل: ان کاورو سوان (حرفها بی‌نقطه) ... جودی را بکشت و خود بنفسه به پادشاهی بنشست؛ تا: ان کاوزو سوان. س 16: سل: آن کاوروسوان ... فرزندان سه نفر چهل و پنج سال؛ س 18: سل: دفعه. س 19: سل: بنفسه سی و هشت سال؛ تا: ان کاوزوسوان ... با فرزندان سه نفر چهل و پنج سال.

ص 52، س 17 تا ص 53، س 19: ع: الطبقة الثالثة من الدفعة الاولی من الحرف الثانی و هی الطبقة الرابعة و العشرون من الاصل سینابدو سویا وحنک (حرفهای پنجم و هشتم و دهم بی‌نقطه) و هو السلطان الثالث و التسعون و المائة مع اولاده سبعة نفر اربع و عشرون سنة تبعه (بی‌نقطه) بنفسه اربع سنین تبعه اولاده ستة نفر عشرون سنة [v 3502[ فودی بن سینابزو احدی عشرة سنة ولینک وانک بن قودی سبعة اشهر حای این کون وانک خمسة اشهر میندی خمس سنین فون حون حو (جز حرف سوم، دیگر حرفها بی‌نقطه) سنتان جودی سنة واحدة ثم خرج بعد ذلک امیر من امراء خودی اسمه کن کاوزو و قتل خودی و اخذ السلطنة و صار سلطانا بنفسه و السلام. الطبقة الرابعة من الدفعة الاولی من الحرف الثانی و هی الطبقة الخامسة و العشرون من طبقات الاصل کن کاوروسوبان و هو مائتا السلاطین مع اولاده اربع نفر خمس و خمسون سنة تبعه بنفسه ثمان اربعون سنة.

س 20: سل: نوحه؟؟؟ (حرفهای سوم و چهارم بی‌نقطه). س 21: سل: با فرزندان سه نفر هشت سال؛ تا: عه؟؟؟ (بی‌نقطه) سه نفر هفت سال.

ص 54

س 1: سل: بابرودی کان فندی (حرفها بی‌نقطه) 2 سال؛ تا: ازون؟؟؟ (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه) کان فیندی. س 2: ا و سل: وندی 3 سال. س 3: سل: کببدی (حرفهای دوم و سوم بی‌نقطه) 2 سال و بعد از آن خروج کرد و پادشاهی از ...

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 122

س 5: تا: حولانک (حرف اوّل بی‌نقطه) سویدی خواندند؛ سل: جولانک سوندی خواندندی و او بغایت دلیر بودی و در جنگ بهادر. س 8 و 9: سل: حروف دوم که طبقه ... با فرزندان شش نفر سی و سه سال. س 9: ا، تا: با فرزندان شش نفر سی و سه سال. س 12: سل، دفعه ... س 15: سل: وحه؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه) س 17: سل، ا: مدی؟؟؟

(حرفها بی‌نقطه). س 17: تا: پسر حولانک سوندی؛ سل: پسر ولاک؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه) سوندی (شمار سال نیاورده). س 18: تا: نبیره حولاک؟؟؟ (حرفها بتمام بی‌نقطه)؛ سل: نبیره جولانک سوندی. س 19 و 20: تا: او را شن فودی کاوزو می‌خواندندی خروج کرد؛ سل: شخصی که او را شن‌قودی کاوزور خواندندی خروج کرد در غایت عظمت و پادشاهی از ایشان بستد؛ ا: پادشاهی بستد او را. س 20: سل:

و او با فرزندان طبقه دیگر بشدند.

ص 53، س 21 تا ص 54، س 20: ع: تبعه اولاده ثلاث نفر سبع سنین تایزون کان فیندی سنتان وفدی (حرف دوم بی‌نقطه) ثلاث سنین کیندی سنتان، ثمّ خرج بعد ذلک شخص اسمه سوجه و اخذ السلطنة و ملک الامر و دعوه خولانگ سوندی و السلام. الطبقة الخامسة من الدفعة الاولی من الحرف الثانی و هی الطبقة السادسة و العشرون من الاصل خولانک سوندی و هو السلطان الرابع و المائتان مع اولاده ثلاثة نفر. ثلاث و ثلاثون سنة. تبعه بنفسه ثمان سنین تبعه اولاده نفرین خمس و عشرون سنة. [r 4502[ میندی ابن خولانک سوندی ثلاث و عشرون سنة سون حفد خولانگ سوندی سنتان ثمّ خرج بعد ذلک شخص اسمه شن کاوزو و ملک الملک و اخذ السلطنة و دعوه شن فودی (بی‌نقطه است حرف نخست) کاوزو و هو اولاده طبقه اخری و السلام.

ص 55

س 2 تا 4: تا: طبقه بیست هفتم اصل می‌باشد ... پادشاه دویست هفتم ... سی و دو سال؛ سل: بیست و هفتم می‌باشد از اصل سن قودی کاوزو با فرزندان چهار نفر بیست و دو سال. س 5: سل: دفعه ... س 7: سل: وحه؟؟؟ (حرفهای اول و چهارم بی‌نقطه). س 9: سل: فندی (حرف آغازین بی‌نقطه) ... س 11: تا: فندی دو سال؛ سل:

فدی؟؟؟ (حرفهای اوّل و دوم و سوم بی‌نقطه). س 11: تا: سوبندی چهارده سال؛ سل:

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 123

سودی؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) (مخدوش است سال این مورد). س 12: تا: خوچه شش سال؛ سل: حوحه (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه) 6 سال. س 14: سل: ایشان تمام شد این زمان آغاز کنیم ذکر پادشاهان که در. س 16: ا: کرده آمد آنجا ذکر.

س 18: سل: معاصران فرقی باشد، (ایشان) ندارد.

ص 56

س 1: سل: طوایف پادشاهان.

ص 55، س 1 تا س 7، ص 56: ع: الطبقة السادسة من الدفعة الاولی من الحرف الثانی و هی الطبقة السابعة و العشرون من الاصل شن فودی کاوزو و هو السلطان السابع و المائتان مع اولاده خمس نفر اثنان و ثلاثون سنة تبعه بنفسه ثلاث سنین تبعه اولاده اربع نفر تسع و عشرون سنة فیندی سبع سنین فیدی سنتان سونیدی اربع عشرة سنة خوجو ستّ سنین و حیث ذکرنا السلاطین الاصلیة الذین مضوا الی جانب ماچین و شرحنا طبقاتهم الستّة نبتدئ الآت و نذکر السلاطین الذین کانوا فی الخطا معاصری هؤلاء سلاطین الطبقات الستّ و هم السلاطین الاصلیة مشروحا و حیث قد اعتبروا فی الطبقات الاصلیة فلا یکتب ههنا طبقات عوض الطبقا لطائفة علی طریقة اخری لیکون بینهم و بین معاصریهم فرق و السلام. ذکر الطوائف من السلاطین الذین کانوا قد استولوا علی ملک الخطا و توابعه و مجموع الصین و کانوا معاصری اصحاب الطبقات الستّ و هم السلاطین الاصلیة و کانت سلطنتهم فی ماچین و هم خمس طوائف بموجب ما یذکر مفصّلا و سنون تاریخ الطبقات الستّ المذکورة ... (مخدوش) و خمس سنین. [v 4502[.

س 2: تا: چین خوانند و مستولی شده بودند. س 4: تا، سل: پادشاهان اصلی‌اند.

س 6: چا، سل: این شش طبقه. س 6 و 7: تا: آن شش طبقه مذکوره است و مقدار آن سیصد و پنج سال. س 6 و 7: سل: مقدار سیصد و پنج سال. س 9 و 10: سل:

پادشاهان اصلی. س 11: سل: شانزده‌گانه. س 12: سل: شش قسم بنهادند، «به» ندارد.

س 12 و 13: تا: بدین تفصیل است پنجاه هفت سال. س 15 و 16: تا، سل: قسم اوّل و آن ولایت، «لانک» ندارد؛ تا: ولایت دیاوک؟؟؟ (حرف پنجم بی‌نقطه). تا: حبکوبی اوکوی موسون موتون کوکان لوحان لوون سله حسو لستی. س 16: کبکاو

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 124

مولسوت بوبی لون اون کیفر (حرفهای بی‌نقطه را در کلمات اول و دوم و سوم و پنجم و ششم و هفتم و هشتم بازمی‌یابیم، ن را مستثنا کردم)؛ سل: حکوی؟؟؟ اوکوی ککاو؟؟؟ (هر سه نام بی‌نقطه) مونسون لولوانک (حرف ششم بی‌نقطه). س 18: ا، تا، سل، چا: [یان] ندارد. س 18: سل: چهار پادشاه برگرفتند؛ در متن ما «اساس» نداشت از «سل» گرفته شد. س 19: سل: بوبیون موتون بوبی (حرف اوّل و سوم بی‌نقطه) ون ون؟؟؟: (حرفهای اوّل و چهارم بی‌نقطه).

ص 57

س 1: سل: «سن» ندارد. س 1: سل: کین جوتو؛ در «تا» (بی‌نقطه). س 2: تا، سل:

کوکسان بوحان (حرف آغازین بی‌نقطه) س 4: تا، سل: [جائو] ندارد. س 5: تا، سل:

لوون بببله.

ص 56، س 8 تا ص 57، س 5: ع: الطائفة الاولی ستّة عشر سلطانا و هم الذین جیشوا و استولوا علی الخطا و انهزم منهم السلطان الاصلی و مضی الی جانب ماچین و قد کان ذلک اخر عهدهم سبع و خمسون سنة؛ و لمّا سخّرت السلاطین المذکورة مملکة الخطا و بعضا من توابعها فسمّوها ستة اقسام و قسموها بینهم علی هذا التفصیل القسم الاوّل لانک و هی بلاد در زاونک فاخذها خمسة سلاطین جنگوی اوکو لیکا و مونسون لوکوانک القسم الثانی پن و هی بلاد خان بالیق فاخذها اربع سلاطین موسون مویون موتی فون بوق القسم الثالث سن و هی بلاد کین جوفو فاخذها ثلاثة سلاطین فولسان بوجان کفو القسم الرابع جو و هی بلاد آق بالیق و اخذها سلطانان لوون شید.

س 7: تا، سل: «شه» ندارد. س 7: سل: حینده؟؟؟ و (حرفهای اوّل و ششم بی‌نقطه)؛ ا: خلنبو. س 9: ا، تا، سل: [چن خن] ندارد. س 9: سل: ولایت میزی. س 10: سل: لی؟؟؟

(حرف دوم بی‌نقطه). س 11: سل: مردم پادشاه؛ چا: اصل پادشاه (؟) در ترجمه عربی بتصریح آمده است: «لم یکونوا اهلا للسلطنة». س 12: سل: اثرهای عجب از هوا پیدا می‌شد؛ ا: از هواداژان امان اثرها عجب. س 12: تا: [باران به] ندارد، سل: مثل آنک باران برنگ. س 13: ا، تا: و برمیان ستاره‌ها. س 13 و 14: سل: ستاره‌ها روشنی.

س 14: سل: صاعقه‌ها به زمین. س 16: تا: نام او فودی کاو فودی؛ سل: نام او فودی

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 125

کاو بودی (تمام حرفهای نقطه‌دار بی‌نقطه آمده). س 17: سل: اصلی همچنان بر قاعده می‌بودند. س 20: ا: فیدافودی فرزندان، «با» ندارد.

ص 58

س 1: ا: فیدانودی بیست چهار سال؛ تا: فدا؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) فودی؛ سل:

مودا فودی 24 سال. س 2: سل: امدی 23 سال؛ تا: ابدی (حرف دوم بی‌نقطه).

س 3: تا: سویدی (حرف اوّل و سوم بی‌نقطه) سل: سویدی (حرف سوم بی‌نقطه) 15 سال. س 4: تا، سل: ای فودی؟؟؟ (حرف اوّل و چهارم بی‌نقطه) 29 سال؛ ا: نای فودی ... س 5: ا: نن حببدی (حرف سوم و چهارم بی‌نقطه)؛ تا: بن حبری (حرف اوّل و سوم و چهارم بی‌نقطه). س 6: ا: شن فیندی شش سال؛ تا: شن فیندی (حرفهای سوم و چهارم و پنجم بی‌نقطه)؛ سل: سن فندی (حرفهای سوم و چهارم بی‌نقطه).

س 7: ا: شاوفیدی ...؛ تا، سل: ساوفندی (حرفها بی‌نقطه) 20 سال.

ص 57، س 7 تا س 9، ص 58: ع: القسم الخامس شه و هی بلاد تبت و اخذها سلطان واحد خلبنو القسم السادس و هی بلاد منزی و اخذها سلطان واحد لیتی. و من جهة انّ اولئک الاقوام یکونوا اهلا للسلطنة لکنّهم غصبوها بالقهر و کان یظهر من الهواء فی ذلک الزمان تأثیرات عجیبة مثل انّ المطر کان بلون الدم ... (مخدوش) کان یقع من الهواء اقطاع اللحم و کان یظهر فی الهواء اضواء علی مثالها الکواکب و کانت الصواعق یقع علی الارض و یعود صخرا و لمّا مضی سبع و خمسون سنة من خروجهم خرج شخص اسمه فوی داوفودی و اخذ الملک منهم و صار سلطانا علی مملکة الختا و کانت السلاطین الاصلیة علی قاعدتهم فی ملک ماچین و اللّه اعلم.

الطائفة الثانیة فیداوفودی مع اولاده ثلاثة عشر نفرا مائة سنة و سبعون سنة فیدافودی اربع و عشرون سنة اندی ثلاث و عشرون سنة مینوئدی خمس عشرة سنة تای فودی تسع و عشرون سنة فن حببدی (حرفها بی‌نقطه) ثلاث عشرة سنة سن فیندی (حرفها بتمام بی‌نقطه) ستّ سنین شاوفیندی تسع و عشرون (؟) سنة.

س 8: ا: سن فودی ... شاومیندی (حرف ششم بی‌نقطه) ...؛ شوحوندی (حرف سوم بی‌نقطه) ... تا: ساوفدی؟؟؟ (حرفهای اوّل و پنجم بی‌نقطه). س 10: تا:

سوحودی؟؟؟ (حرفهای اوّل و سوم و پنجم بی‌نقطه است.) س 12: تا: خوفندی

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 126

(حرف چهارم بی‌نقطه) ... جیدی سه سال. س 8: سل: سبن فودی (حرف اوّل و دوم بی‌نقطه) 16 سال. س 9: سل: ساودی؟؟؟ (حرفهای اوّل و چهارم بی‌نقطه).

س 10: سل: سوحودی؟؟؟ (حرفهای یکم و سوم و پنجم بی‌نقطه). س 11: سل:

سمدی؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه). 2 سال. س 12: سل: حوفندی (حرفهای اوّل و سوم و چهارم بی‌نقطه). س 13: سل: حدی؟؟؟ (حرف اوّل و حرف دوم بی‌نقطه) 3 سال.

س 14: ا: بستدند به مشارکت. س 18: ا: دو شخص که مشارک همدیگر شوند، هفده سال. س 18: سل: همدگر پادشاه. س 19: ا: شوسندی سیویومدی (حرف ششم بی‌نقطه)؛ تا: شوندی؟؟؟ (حرفهای سوم تا پنجم بی‌نقطه) سیونوندی؛ سل:

سوسندی. سولوقدی.

ص 59

س 1: ا: خوجو شاومندی؛ تا: حوحو سارمندی؛ سل: جوجو سارمندی.

س 1 و 2: سل: خروج کرد و مملکت از دست ... شخص بیرون آورد و مدّتی.

س 2: سل: پادشاهی کردند و حکومت راندند. س 6: تا: حوحو ساومندی؛ سل:

جوجو ساومندی؛ ا: خوجو شاومندی 2 سال.

ص 58، س 8 تا س 8، ص 59: ع: سن فودی ستّ عشرة سنة شاومدی؟؟؟ (حرف پنجم بی‌نقطه) اثنتا عشرة سنة سوحوندی (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه) سنتان شمندی (بتصریح) سنتان خوفیندی سنتان جیندی ثلاث سنین ثمّ خرج بعد ذلک شخصان و ملکا تلک المملکة و تشارکا فی السلطنة و السلام. الطائفة الثالثة الشخصان اللذان تسلطنا بالمشارکة سبع عشرة سنة. شوسندی سیویبوندی (حرف چهارم بی‌نقطه) ثم بعد ذلک خرج شخص اسمه حوحو شاومندی (حرفهای اوّل و سوم و هشتم بی‌نقطه) و استنزع ملک المملکة من ید هذین الشخصین و عمل السلطنة هو و اولاده مدة مدیدة و السلام. [r 5502[ الطائفة الرابعة حوحو شاومیندی (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه) مع اولاده خمسة نفر ستّ و عشرون سنة حوحو شاومیندی (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه) سنتان مدی؟؟؟ (حرفهای دوم و سوم بی‌نقطه) اربع سنین فودی ثمان عشرة سنة.

س 9: تا، سل: سودی؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) 1 سال. س 10: سل: و وندی 1

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 127

سال. س 10: تا: ردی؟؟؟ (حرفهای یکم و دوم بی‌نقطه). س 14: تا؛ سل: ون سدی 2 سال. س 15: تا: من و لودی؛ سل: سن وکودی 1 سال؛ ا: من واددی یک سال.

س 16: تا؛ سل: ساوحودی 1 سال. س 17: تا: فودی (حرف اوّل بی‌نقطه)؛ سل:

فودی 4 سال. س 18: حوحو 13 سال. س 19: ا: طوایف ببحانه (حرفهای اوّل و دوم و سوم نقطه ندارد)؛ تا: «طوایف پنجگانه» ندارد اصلا. س 20: سل: ماچین بوده.

س 21: سل: این طوایف بود که مذکوراند سیزده سال.

ص 60

س 1: سل: سوکاو روفندی نام. س 2: تا؛ سل: لشکر کشید و تا چین بگرفت.

س 3: سل: ممالک باستقبال پادشاه شد. س 5: تا: اکودای بوحق؛ سل: اکوادی بوحق.

س 6: سل: و آن پادشاه که مستقل بود. س 7: تا: اروق. س 8: سل: چنگیزخان.

س 8 و 9: تا: او را النان خان می‌خواندند و نامش سووسو بود؛ سل: که آنرا آلتان خان می‌خوانند و نامش سوسو بود.

ص 59، س 9 تا ص 60، س 21: ع: سوندی سنة واحدة زندی سنة واحدة. ثمّ بعد ذلک خرج شخص آخر یسمّی بکسی کاوزو (حرف اوّل بی‌نقطه) و ملک تلک المملکة و اجلس ابنه ون سندی سلطانا و السلام. الطائفة الخامسة ون سندی مع اولاده 6 (صریحا چنین است) خمسة نفر خمس و عشرون سنة. ون سندی عشر سنین من وادی سنة واحدة، شاوجودی سنة واحدة، فودی اربع سنین، ثلاث عشرة سنة؛ و هذا هو شرح حال الطوائف الخمس و هم سلاطین الخطا و کانوا معاصری سلاطین الطبقات الستّ الذین کان مقرّ سریرهم ماچین و السلام. ثمّ بعد ان عمل خوجو المذکور السلطنة ثلاث عشرة سنة و هو آخر سلاطین الطوائف الخمس خرج علیه امیر معتبر اسمه سوی کاوزو فیندی و ملک مملکة الخطا و سیر جیشه و ملک ماچین ایضا و استأصل السلاطین الذین کانوا هناک و صار سلطانا مستقلا علی جمیع الممالک و تسلطنت السلاطین المستقلة من عهده طبقة بعد طبقة مدة مدیدة الی ان خرج سلطان جورجه و کان اسمه اکودای نوجق و ملک ملک الخطا و مضی السلطان المستقل الی ماچین فصار فی تلک المملکة سلطانا و تمّت ذراریهم تحکم فی الملک الی ان خرج جینکیزخان و انقهر اخر سلاطین الخطا المدعوّ التان خان و کان

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 128

اسمه شوسو علی ید عسکر اوکتای قان و تمّت اولاد سلاطین ماجین الی آخر عهد قوتیلای قان [...] علی قرارهم بطنا بعد بطن و لما سار عسکر قاآن هناک و استولوا علی تلک الممالک فدخل السلطان الاخیر من اولاد اولیک السلاطین تحت الطاعة و کان اسمه شوخو و خصّ بالسیور غامیشیة و هو ملازم عبودیة تیمور قآن [...] فنشرع الآن و نبئت الدفعة الثامنة من الحرف الثانی و هی مشتملة علی ذکر هذه السلاطین الذین اوّلهم سوی کاوزو فیندی المذکور مفصّلا مشروحا و نکتب الطبقات ثانیة علی الطریقة الاولی و اللّه المستعان و علیه التکلان. تبعه السلاطین الذین کان بعضهم سلطانا مستقلا و بعضهم بالمشارکة تسع طبقات ستّمائة ثمان و ثمانون سنة.

س 10: سل: قوبیلای قاآن؛ تا: بدرستی ضبط کرده است. س 10: ا: بعدا بعد بطن.

س 12: تا: آخرین سوخو نام. س 12: ا: باکی؟؟؟ (حرف سوم بی‌نقطه) درآمد؛ تصحیف بایلی درآمد. س 13: ا: بندگی تیموری باشد. س 15: تا، چا: پادشاهان که ایشان را اوّل سورکاوزو فیندی (حرفهای پنجم و ششم و هفتم بی‌نقطه). س 15: سل: سون کاوزو نام. س 16: سل: به همان نوع خواهیم نوشت. س 19: سل: دفعه دوم. س 21: تا، سل:

نه طبقه سیصد و هشتاد سال (تا «واو» ندارد).

ص 61

س 2: اساس و سل و چاپی: «نه» ندارد، از نسخه مضبوط تواریخ العالم گرفتم.

س 8: سل: پادشاه دویست و پانزدهم. س 8 و 9: ا: با فرزندان شش نفر سی هشت سال. س 10: سل: بوون کا وزو ... (کناره نسخه عکسی) 23 سال. س 11: تا، سل:

افدی؟؟؟ (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه) 13 سال. س 12: تا: کوفدی دو سال؛ سل:

کوفدی (حرف سوم بی‌نقطه) 3 سال. س 13 تا 15: تا، سل: عبارت «و بعد از آن ... در خانه او بماند» ندارد. س 21: چا: «نیز» ندارد. س 22: تا: هریک بر هیأتی که بر اصل مثبت است؛ سل: هریک را بر هیأتی که در اصل ثبت کرده شده است.

ص 61، س 1 تا پایان 22: ع: و جملة هذه الطبقات قد عملوا السلطنة فی جمیع تلک الممالک بالاستقلال الی الطبقة الاخیرة فانّ بعضهم کانوا مستقلین و بعضهم لمّا خرج سلطان جورجه و ملک مملکة الخطا مضوا الی ماچین و عملوا السلطنة هناک و تسلطن سلاطین جورجه فی الخطا کما سیجی‌ء شرح ذلک و السلام. الطبقة

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 129

الاولی من الدفعة الثانیة من الحرف الثانی و هی الطبقة الثانیة و العشرون من الاصل و هی سوی کاورو و السلطان الثانی عشر و المائتان مع اولاده ثلاث نفر ثمان و ثلاثون سنة [v 5502[ شوی کاوزو فندی (حرف دوم بی‌نقطه) ثلاث و عشرون سنة یاندی ثلاث عشر سنة. کوندی سنتان. ثمّ بعد ذلک خرج تنکاوزو و کان امیرا معتبرا قد خدم السلاطین کثیرا و کان رجلا کافیا شجاعا علی حین غفلة و اخذ السلطنة و صار سلطانا و تمّت السلطنة فی اهل بیته مدة مدیدة و اللّه اعلم بالصواب. الطبقة الثانیة من الدفعة الثانیة من الحرف الثانی و هی الطبقة التاسعة و العشرون من الاصل سکاوزو و هو السلطان الخامس عشر و المائتان مع اولاده اثنتی و عشرین نفرا مائة واحد و ستّون سنة؛ و لمّا کان هو و اولاده سلاطین فی غایة الاعتبار و العظمة قد صوّرهم ایضا فی کتب التواریخ کلّ واحد علی هذه الهیئة التی ثبتت.

ص 62

س 2: تا؛ سل: قانسون رحوالدی؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه). س 2: تا: بیست سال؛ سل:

23 سال؛ ا: قابسون فرخوانکدی بیست سه سال. س 3: سل: کاورون 24 سال؛ تا:

سی و چهار سال. س 4: ا: سن تن خوانجوتو ... تا: سن ترخوابحوتو (حرفهای هشتم و نهم بی‌نقطه)؛ سل: سرمن حواحوفو؟؟؟ (حرفها جز نون بی‌نقطه) 21 سال. س 5: ا:

خوانک حون شش سال؛ تا، سل: حوانک حون (جز نون حرفها بی‌نقطه) 6 سال.

س 6: ا، تا: کیشون دو سال؛ سل: لسون (حرف دوم بی‌نقطه) 2 سال. س 7: ا: هنزون چهل سال؛ هدون؟؟؟ (حرف دوم بی‌نقطه) 40 سال. س 8: ا: سن ون هفت سال؛ سل 7 سال. س 9: تا، سل: دابرون (حرف سوم و چهارم بی‌نقطه) 17 سال، (تا: هفده سال).

ص 62، س 1 تا س 9: ع: بن کاوزر (حرف اوّل بی‌نقطه) تسع سنین باسون فن خواندکدی (حرف اوّل بی‌نقطه) ثلاث و عشرون سنة باورون اربع و ثلاثون سنة سن تن خوانگوفو احد و عشرون سنة حوانک حون ستّ سنین کیشون سنتان هبرون (حرفهای دوم و سوم بی‌نقطه) اربعون سنة سزون سبع سنین دایزون سبع عشرة سنة. [r 6502[ سپس این برگ، برگهایی از ترجمه تازی تاریخ چین افتاده است هم در کتاب «کلکسیون نسخه‌های خطی- جامع التواریخ» دکتر ناصر خلیلی و هم نسخه زیراکسی چاپ کارل یان!

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 130

س 10 تا 19: نسخه‌بدلهای نسخه «سل» عموما ناخوانا و سایه‌وش است.

س 10: ا، تا: درون؟؟؟ (حرف دوم و سوم بی‌نقطه) پنج سال. س 11: ا: مونزون چهار سال؛ تا: سوبزون (حرف سوم بی‌نقطه) یک سال. س 13: تا پایان ص 62 س 19: تا: نامها را می‌آورد بدون سال‌شمار: مویرون، لبن رون (حرفهای دوم و سوم «حتی ن» و چهارم بی‌نقطه)، ون رون، فورون، سن زون، ابزون (حرف دوم بی‌نقطه). س 16: ا: فوزون: از این‌جا تا پایان عایدی- در صفحه بعد- شمار سالها نانموده مانده است.

ص 63

س 1: ا: حوزون (حرف نخست بی‌نقطه)؛ تا: حورون (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه). س 2: ا: غایدی؛ تا: عابدی (حرف اوّل و سوم بی‌نقطه). س 2: ا: غایدی؛ تا: عابدی (حرف اوّل و سوم بی‌نقطه). س 4: تا، سل:

مردی عاقل بوده. س 7: ا، تا: موسیقی دانسته، متن از نسخه «سل» گرفته شد.

س 11: تا، سل: «خویشتن» ندارد. س 14: تا: «از حرف دوم» ندارد. س 14: تا، سل:

اصل باشد لن تایزو. س 15: ا: با فرزندان شش نفر؛ تا: با فرزندان دو نفر هفده سال.

س 17: تا: عه؟؟؟ (حرف اوّل و دوم بی‌نقطه). س 18: تا: بنفسه شش سال.

س 17: سل: دفعه. س 18: سل: بنفسه شش سال وحه؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه) فرزندان دو نفر هفده سال. لوولی یک سال نوحن (حرف سوم بی‌نقطه) 10 سال. (در این نسخه درآمیختگی است و جابه‌جایی)! س 19 و 20: سل: شخصی از قراختای ... نام او خواچکی اباکی (حرف دوم بی‌نقطه). س 19 و 20: تا: شخصی از قراختای برخاست نام او خواحکی اباکی (حرفهای چهارم و هشتم بی‌نقطه) و بعضی ... س 20: سل: از ولایت ختای. س 21: سل: یعنی پادشاهی که فرمان.

ص 64

س 1: تا: محیط باشد و تا هشت بطن از نسل خود. س 1 و 2: سل: پادشاهی کرد در آن ملک. س 2: سل: اوکدای نام. س 3: تا: فرزندان دای لیوموت زون افوه نام؛ سل:

دای لوموت زون نام. س 4: تا: مطیع و باج‌گزار ایشان بوده‌اند. سل: تاج (؟) گزار بوده‌اند اوکدای. س 5: تا، سل: موت زون افوه آورد و او را بس حقیر. س 6: سل: و دگر سال. س 6: سل: بستد و بعد از آن تمام ختای. س 15 و 16: سل: حرف دوم که

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 131

سی و یکم اهل می‌باشد تن حورون (حرفها بی‌نقطه)؛ طبقه سی و یکم اصل می‌باشد تن جوزون پادشاه دویست چهلم. س 16: تا، سل: با فرزندان سه نفر سی سال؛ س 18 و 19: سل: دمعه؟؟؟ (بی‌نقطه است حرف دوم)؛ بعه؟؟؟ (حرف آغازین بی‌نقطه). س 20 و 21: سل: توحیه (حرف سوم بی‌نقطه) فرزندانش. س: ا: فرزندان شش نفر؛ ترجمه عربی این برگ افتادگی دارد!

ص 65

س ا: تا، مرون؟؟؟ (حرفهای دوم و سوم و چهارم بی‌نقطه). مدی؟؟؟ (حرفهای دوم و سوم بی‌نقطه)؛ سل: نامهای به گونه‌ای نقّاشی شده است. س 4: تا: که مدی؟؟؟

(حرفهای دوم و سوم بی‌نقطه)؛ سل، که او را مدی؟؟؟ (حرف دوم و سوم بی‌نقطه) در شکارگاه. س 5: سل: ملک را از او. س 5: سل: شوهر خود را سن کاوزو به پادشاهی بنشاند؛ ا، تا: شن کاوزو. س 10: سل: پادشاه چهل و چهارم با پسرانش دو نفر ... دفعه (بی‌نقطه است حرف دوم) ... س 14: سل: توحه؟؟؟ (حرفهای سوم و چهارم بی‌نقطه) پسرش سودی. س 14: ا: پسر او سودی؛ تا: پسرش شودی. س 16: سل: از قراخان؛ چا: یک سطر از پایان صفحه چاپی ساقط است. س 17 و 18: سل: خراج می‌داد و او بوی نمی‌داد. س 20: سل: دفعه دوم از حرف دوم که طبقه سی و سیوم اصل می‌باشد. س 20 و 21: تا، سل: بلاوانک؟؟؟ (حرفهای اوّل و سوم و چهارم بی‌نقطه) مذکور یک سال. ترجمه عربی این برگ نیز افتادگی دارد.

ص 66

س 2: سل: بکشت و ملک ازو بستد و به پادشاهی بنشست و حکم کرد، و السلم؛ تا: خروج کرد و کتا؟؟؟ (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه) وانک را بکشت و پادشاه شد، و السّلام. س 5: چا: دفعه مذکور که طبقه. س 5: سل: اصل می‌باشد. س 5: سل: دفعه (حرف دوم بی‌نقطه). س 7: سل: یک سال وحه؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه). س 9: تا: پسر، دی؟؟؟ (حرفهای اوّل و دوم بی‌نقطه) دو سال. س 10: سل: یانک سین (حرف اوّل بی‌نقطه)؛ س 11: تا: بابک؟؟؟ (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه) سن؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه) سوخون خوکوری. تا، سل: دوم اوّلین را: گزینش «دو» از نسخه واحد «اساس» ما در متن چاپی، با وجود اتّفاق نسخه‌های «سل» جاگ، جاب» نارواست! س 11 تا 13:

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 132

سل: او را بکشت و ملک فروگرفت و خود به پادشاهی بنشست، «به پادشاهی» را به عنوان متمم معنی و مضمون در متن آوردم از نسخه بسیار مضبوط تواریخ العالم.

س 20: سل: سه سال کودی؟؟؟ (بی‌نقطه) یکسال شیزون؛ تا: کودنی یکسال، سزون (حرفهای اوّل و دوم بی‌نقطه) زن برادر او شش سال.

ترجمه عربی، این برگ را نیز ندارد!

ص 67

س 1 و 2: تا: و یکی از ایشان بنشست نام او جوارون؟؟؟ (حرفهای سوم پنجم و ششم بی‌نقطه). س 4: سل: طبقه پنجم (؟) س 5: تا: اصل می‌باشد حوازون؟؟؟

(حرفهای اوّل و سوم و پنجم بی‌نقطه). س 6: سل: شانزده نفر. س 7: سل:

شانزده‌گانه؛ تا: شازده. س 7 و 8: سل: بر مملکت ختای. س 10 و 11: سل: در خطای و ممالک آن مستولی شدند و این بر دو قسم نهاده شد چنانکه ذکر می‌رود.

س 10 و 11: چا: و ممالک آن مستولی شدند. س 12 و 13: سل: این دو سطر را فاقد است. س 14 تا 20: سل: نقل نامها بیهوده است، چون صورت نامها نقّاشی شده است.

ص 67، س 16 تا پایان همین صفحه س 20:- چنانکه پیشتر در ص 62 نسخه بدلها یاد کردم چند برگی از ترجمه تازی افتاده است، چون نسخه مصوّر است شمار برگهای آن ناممکن است، باز از اینجا ترجمه تازی آغاز می‌شود:

جینزون اثنا و اربعون سنة (؟) ژنزون اربع سنین (؟) بینک (حرف آغازین بی نقطه) زون اربع سنین، شیزون ثمان عشرة سنة، چزون (چ با سه نقطه بتصریح) خمس عشرة سنین.

ص 68

س 4 و 5: سل: ملک ختای بستدند. س 4: سل: اکودای وحرن؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه)؛ تا: کودای بوحق. س 6: تا، سل: «و السلام» ندارد. س 7 و 8: تا: هفت نفر صد پنجاه یکسال؛ سل: هفت نفر صد و نود و یکسال. س 9: تا: کاوزون- بدون سال‌شمار.

س 10: تا: ساوزون- بدون سال‌شمار. س 11: تا: کواک؟؟؟ رون (حرفهای چهارم و ششم بدون نقطه)- بدون سال‌شمار. س 12: تا: سک؟؟؟ زون (حرفهای اوّل و دوم

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 133

بدون نقطه)- بدون سال‌شمار. س 13: تا: لیزون چهل یک سال (؟). س 14: تا:

؟؟؟ وزون (حرف اوّل بی‌نقطه) ده سال. س 16: تا: و این شوحون (حرف سوم بی‌نقطه) آخرین. س 9 تا 15: سل: بازنویس نامها بی‌سود است از این نسخه. س 16 و 17: سل:

آن ممالک بود. س 17: سل، ا: ابتدای نیکو که اوّلین این پادشاهان، تا: [این] ندارد.

س 18: تا: آغاز کرده‌اند؛ سل: آغاز کرده آمد، و این درست است. س 19: سل:

«مفصّل» ندارد. س 19: ا، سل: عهد نیکو.

س 1 تا 19 و سطر آغازین صفحه بعد از ترجمه عربی: هویزون عشرون سنه کمزون سنتان و فی عهد هذا کمرون خرج قوم جورجه و ملکوا مملکة الخطا و جلس منهم اکودای نوجق السلطنة و لقبوه تایرون قرون و کانت الاتراک تسمیّه و اولاده التان خان و مضوا و اولاده الی ماجین و عملوا السلطنة و السلام؛ گفتنی است ترجمه عربی سطرهای 7 تا 10 را ندارد. کوانک زون اربع سنین (؟) نینک زون اثنا و ثلاثون سنة (؟) لیزون احد و اربعون سنة (؟) توزون عشر سنین شوجو سنتان. و هذا شوجو هو آخر سلاطین هذه الطبقة الاخیرة و هو من السلاطین الاصلیة و السلطان السابع و الستّون و المائتان من ابتداء یکنو الذی کان اوّل السلاطین و قد وضعوا هذا التاریخ من عهده بموجب ما کتب مشروحا مفصّلا و جلس من عهد ینکو الی آخر عهد سوجو ستّ و ثلاثون طبقة من السلاطین و عددهم مائتا و سبعة و ثلاثون سلطانا اصیلیّین فی مدّة سنة.

ص 69

س 1: تا: دویست شصت و هفت نفر. س 1: ا، تا، سل: جای عدد سفید مانده است. س 2: سل: حکمای مردم ختای. س 3: سل: شوجون مذکور. س 3 و 4: سل: بر ممالک چین مستولی شدند؛ تا: مستولی شد. س 4 و 5: سل: تخت و تاج تسلیم کرد و ملازمت بندگی حضرت اختیار کرد. س 8 و 9: چا: معاصر پادشاهان. س 10: تا:

بامزن فون (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه)- بدون سال‌شمار. س 11: تا: ارون فله؟؟؟

(حرفهای اوّل و سوم و چهارم و هشتم بی‌نقطه)- بدون سال‌شمار. س 12: تا:

هیزون- بدون سال‌شمار- س 13: تا: لیانک بامزون (حرفهای اوّل و سوم جزء دوم بی‌نقطه)- بدون سال‌شمار. س 14: تا: شیرون (حرف سوم بدون نقطه)- بدون

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 134

سال‌شمار. س 15: تا: فینرون (حرف چهارم بدون نقطه)- بدون سال‌شمار.

س 16: تا: حیرون (حرفهای اوّل و سوم بی‌نقطه)- بدون سال‌شمار. س 18: تا:

سودی سووسو (حرفهای اوّل و پنجم و هشتم بی‌نقطه)- بدون سال‌شمار.

س 10 تا 18: سل: باز نمودن نامهای یاد شده در این نسخه بی‌اثر است. س 20: سل:

و بجهة و بزرگی، «اعتبار» ندارد. س 20: سل: مردم ختای، چنانکه یاد کردم نسخه «سل» همواره «مردم» به جای «اهل» می‌آورد. س 2 تا 20: ع: بزعم المورخین و تقریر حکماء اهل الخطا و لمّا مضت سنتان من سلطنة شوخو المذکور استولی جیش قان علی مملکة ماجین فدخل تحت الطاعة و سلّم السریر و لازم عبودیة قاان و اللّه اعلم بالصواب. [v 6502[ ذکر سلاطین جورجه الذین استولوا علی مملکة الخطا و کانوا معاصری سلاطین ماجین تسعة نفر مائة و تسع سنین تایزون قووان ثمان سنین تایزون فیله اثنتا عشرة سنة هیزون اربع عشرة سنة لیانک تایزون اثنتا عشرة سنة شیزون تسع و عشرون سنة هنیزون سنة واحدة خیزون تسع عشرة سنة کیمشان اربع عشرة سنة شودی شوشو [r 7502[ و هؤلاء السلاطین کانوا فی غایة العظمة و الاعتبار من جهة عظمتهم و اعتبارهم قد صوّروهم فی کتب تاریخ الخطا.

ص 70

س 1: سل: «چون» ندارد. س 2: سل: اصطلاح مردم ختای. س 2: سل: بوده‌اند.

س 3: تا: «ختای» ندارد. س 4: سل: جینکزخان بواسطه. س 5: ا، سل: اوکین برقان و (تا): همقافاآن و همبقاقآن (سل): همبقاقاان: ا. س 5 و 6: تا، سل: بادید آمد چنانکه.

س 7: تا: و در سؤم سال. س 7 و 8: تا، سل: سنه تسع و سبعین و خمسمایه جینکزخان؛ تا: جنککزخان. س 9: تا: حرون؟؟؟ (حرفها بی‌نقطه). س 9 و 10: سل:

عبارت؛ «لقب چنگزخان ... پادشاه این قوم» ندارد؛ تا: تصحیف ناروا: «گفت» به جای «لقب». س 12: تا، سل: سرور انکوت. س 12 و 13: تا، سل: «انکور» ندارد، و آن سدّی است. س 15: سل: چنکزخان گشت. س 15: سل: چنکزخان پادشاه به ولایت.

س 16: سل: غنیمت می‌کردند و غارت می‌ستدند و چنکزخان مملکت را مسخّر گردانید. س 17 و 18: سل: به شهر تنکقوت برفت. س 19: سل: چنکزخان بسبب.

مثل السلاطین المعتبرین و معما انّه قد کان لکلّ منهم لقب مخصوص باصطلاح

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 135

أهل الخطا فانّ الاتراک قد کانوا یسمّونهم التان خان و قد کان فی القدیم الاتراک و سکّان الصحاری من الخطا تحت فرمان هؤلاء و حکمهم و قد کانت المنازعة فی قدیم الایّام بین اجداد جینکیزخان و بینهم بواسطة قتل اوکین برقان و همبقاقان کما ذکرنا فی المجلد الاوّل فی موضعه و ولد جینکیزخان فی السنة التاسعة من عهد هیرون و هو السلطان الثالث من سلاطین هؤلاء الاقوام و کانت تلک السنة موافقة شهور سنة تسع و خمسمائة و قوی حاله فی سنة اثنتین و ستّمائة فی السنة الخامسة من عهد السلطان السابع منهم و هو حیزون و اطلقوا علیه لقب الجینکیزخانیه و رکب فی السنة العاشرة من عهد هذا السلطان الی قتال بلاد الخطا و هی قونین ییل الموافقة لشهور سنة سبع و ستّمائة و صار الاقوش تکین الذی کان امیر اونکوت الذی هو دربند اوتکوه و هو کالسدّ بین بلاد الختا و مواضع الاتراک و سکّان الصحاری بواسطة ضیق صدره من التان‌خان مطیع جنکیزخان و عصی علی التان خان و سلّم الیه ذلک السدّ حتّی دخل جیش جنکیزخان الی بلاد الخطا و کان ینهب و یقتل و یسخّر الممالک و ترک التان خان بین خوفه منه بلدة جونکدو التی کانت بین ملک الخطا و انهزم الی بلدة تایانکفوا و هی علی طرف نهر قراموران و استولی جیش المغول علی اکثر بلاد الخطا.

ص 71

س 2: سل: «عهد» ندارد. س 3: سل: احدی و ثلثین و سبعمایه هجریه (؟) ...

س 4: تا: شودی سووسو آخرین؛ سل: سودی سوسو آخرین قوم پادشاهان جورجه. س 5: سل: «است» ندارد. س 6: سل: قلندران درآمد و بعضی بر ابتدا (؟) که قاآن. س 7 و 8: سل: تاریخ ختای چین آورده است که او. س 8 و 9: سل: آتش در شهر زدند و تمامت خانه‌ها بسوخت. س 9: سل: او نیز در آن سوخته شد. س 10: سل:

منقضی گشت. س 10: سل: چنکزخان را مسلّم شد. تمام گشت تاریخ ختای و ترتیب ملوک چین و از ولای آن تاریخ بنی اسرائیل می‌آید. و السلام.

س 1 تا 12: ع: و لمّا لم یتیسّر فی عهد جنکیزخان بسبب استخلاص البلاد الاخر فتح جمیع بلاد الخطا فرکبت اولتای (عینا) قان فی عهده لاستخلاص تمامها و استولیت جیوشه فی مورین ییل سنة الفرس الواقع فی جمادی الاخر سنة احدی و

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 136

ثلاثین و ستّمائة الهجریة علی شودی شوسو و هو آخر سلاطین قوم جورجه المذکورین و قد اختلفوا فی خاتمة حاله فمنهم من یقول انّه تزیا بزیّ القلندریة و انهزم و منهم من یقول انّه صلب نفسه و هو القول الصحیح و قد جاء فی تاریخ الخطا انّه کان فی داره جالسا فاضرم جیش المغول النار فی البلد و احترقت الدور فاحترق هو فی البیت ایضا و علی الجملة انقضت ایّام دولتهم؛ و عادت السلطنة الی ذرّیّة جنکیزخان. و اللّه المستعان و علیه التکلان. تمّ تاریخ الختا بحمد اللّه و حسن توفیقه و الصلوة علی سیّد المرسلین محمّد النبیّ و آله الطیّبین الطاهرین و سلّم تسلیما کثیرا.

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 137

کلیک کنید:  مقدمه و فهرست بررسی داستان جامع التواریخ

http://arqir.com/417

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر http://arqir.com/101-2

 

واژه‌نامه‌

 

«آ» آب، 10، 27

آب از دهن بر کس ریختن، 34

آب ... بزرگ، 51

آبستن، 48

آبستن بودن، 43

آبستن شدن، 22

آب گرفتن ... عالم، 27

آبها، 27

آب یخ گردانیدن، 45

آتش افروختن، 16

آتش افروختن بر کوه، 36

آتش ... پیدا شدن، 16

آتش در شهر زدن، 71

آخر، 3، 19

آخر عهد، 38

آخرین، 60، 71

آدمی، 16

آدمیان، 15، 16

آدینه، 2

آرام دادن عالم، 25

آسان، 10

آسان‌تر، 11

آسایش یافتن مردم، 36

آغاز، 1، 16، 46

آغاز تاریخ، 15

آغاز فتنه کردن، 46

آغاز کردن، 13، 49، 60

آغاز کردن تاریخ، 13، 68

آغاز کردن کارهای معظم، 21

آغاز نهادن، 5

آفتاب، 10

آفتاب و ماه، 16

آفرینش، 44

آفرینش خدای، 44

آقا، 20، 36

آگاه شدن، 24

آلتها، 21

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 138

آلوچه، 37

آموختن، 6، 10، 20

آموختن ... علوم، 23

آموزنده، 10

آن، 11

آنجا، 1

آنکه، 38

آنگاه، 35

آواز ... خوش داشتن، 63

آوازه، 40

آوازه ... رسیدن، 34

آوردن در حساب، 47

آویختن در دامن کس، 24

آهن گرم کرده، 33

آهنین، 20

آهو، 16

«ا» ابتدای دعوت، 34

ابتدای ظهور، 17

ابتداء، 40

ابرو، 24

ابروها، 37، 44

ابریشم، 17، 21

ابریشم ساختن، 21

ابواب، 34

اتباع، 66

اتراک، 68، 70

اثبات آمدن، 61

اثبات یافتن، 3، 39

اثر، 30

اثنتین و ستّمایة، 70

اجداد، 70

احتیاج افتادن، 9

احتیاط، 9

احتیاط کردن، 2

احدی و ثلثین و ستمایه، 71

احکام، 6

احکام نجومی، 6

احوال، 1، 13، 15

احوال ... آوردن، 15

احوال و هواها، 35

اختراع کردن، 17، 21

اختصار، 8

اختصارات، 7

اختلاف، 71

تلافات، 10

اختیارات، 6

اختیار کردن، 25، 44

اخلاق، 35

ادب، 11

ادراک، 6

ادوار، 8، 14

ادیان و ملل، 5

ارباب ادیان، 5

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 139

ارباب خروج، 14

اربع و سبعمایه هجری، 7، 37

اربع و سبعمایه، 11

اردو، 22، 24

اروق، 44

اروق نامدار، 7

ازاء، 10

از بیم، 44

از پس، 16

از جمله، 46

از مادر جدا شدن، 37

ازمان، 14

از مبدأ مذکور، 7

اژدها، 25، 37، 40

اژدهایی سپید، 40

اسامی، 1، 15، 39

اسپ، 51، 71

استاد، 9، 41

استاد البشر، 5

استاد ماهر، 21

استخراج تقویم، 6

استخراج کردن خط معقلی، 36

استخلاص، 71

استعمال، 20

استقلال، 38، 49

اسم، 8

اسیر بردن، 49

اشکال، 9

اصرار، 10

اصطلاح، 1، 70

اصلی، 2، 44، 55

اضافت کردن، 6

اطبّا، 5

اطراف، 25

اطلاق رفتن، 16

اطلاق کردن، 10

اطلاق کردن لقب، 70

اعتبار، 49، 55، 69

اعتبار تمام، 14

اعتبار ... کردن، 55

اعتماد کردن، 8، 11

اعداد، 11

اعظم، 2

اعقاب، 22

اغلب اوقات، 1

افتادن صاعقه‌ها بر زمین، 57

افتادن (واقع شدن)، 2

افزودن، 10

افضل المتأخّرین، 5

اقلیم، 6

اقوام، 1، 37

پاکثر، 35

اکنون، 11

الّا، 11، 45، 61

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 140

التفات نمودن، 5

الحاق، 10

الحاق کردن، 8

الفاظ، 9

الفاظ مشترکه، 10

امارت لشکر، 41

امرا، 24، 36، 43

امنا، 9

امور مملکت، 33

امیر، 35

امیر لشکرکش، 66

امیر معتبر، 41

انبوهی، 2

انتخاب کردن، 8

انتزاع، 39

انتظار کردن، 42

انتقال کردن، 22

انجامیدن به طوفان، 27

انداختن ... مرده، 21

اندام، 37، 43

اندک، 45

اندیشه کردن، 45

اندیشه بد، 27

اندیشیدن با خود، 27

انسانیّت، 16، 17

انصاف، 35

انفراد، 38

انقضا، 21

اوراق، 9

اوروغ، 71

اوروق، 49، 60

اوروق نامدار، 7

اوصاف انسانیّت، 17

اوضاع، 3، 10، 37

اوقات، 1

اوّل، 6، 13، 16

اوّلین، 13

اهتمام، 70

اهل، 3

اهل ختای، 13، 69

اهل شهر، 2

ایجاز، 8

ایراد کردن، 60

ایشان، 1

ایل، 3، 60

اینی، 20، 36

«ب» باب، 17

باتفاق، 8

باج، 64

باختن بازی، 24

باد برخاستن، 15

باد مخالف، 42

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 141

بادید آمدن، 22، 49، 70

بادید آوردن، 17

بادید کردن، 23

باران، 38

باران آمدن، 29، 30، 35

باران باریدن، 27، 36

باران باریدن (نبارید)، 27

بارز، 14

بارز گشتن، 14

بارو، 2

بارها، 44

باری تعالی، 11

باریدن خون، 57

باریک، 17

باز، 11، 60

بازتا، 11

بازداشتن از ناپسند، 36

بازشناختن، 43

باز کردن گوشت از اندام کس، 43

بازگرفتن ملک، 65

بازگرفتن مملکت، 38

بازماندن از زراعت، 29

بازی، 24

باژگزار، 64

باستقلال، 60، 67

با شوکت، 69

باصره، 10

با عدل و انصاف، 35

باغ، 34

با فراست، 35

با قوّت، 34، 63

با قوّت و بهادر، 63

بال، 51

بالا، 14

ببر، 35، 37

بت‌پرست، 5

بچّه، 15، 34

بچه در وجود آمدن، 15

بخش کردن، 38

بخشی- خوشانگ- راهب، 8

بخشیدن گناه، 30

بخورها، 25

بخورها بر آتش نهادن، 25

بد، 27

بدان، 9

بداندیش، 24

بد بودن با کس، 42

بد بودن دل، 24

بد بودن رعیّت باکس، 38

بدخواه، 24

بدخوی، 48

بدخویی، 42

بددل- ترسو، 44

بدسیرت، 48

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 142

بد شدن، 49

بدفعل، 25

بر آتش نهادن بخورها، 25

برآمدن درخت، 24

برآوردن به شکل غریب، 35

برآویختن، 13

برآویختن خود، 71

برادر، 5، 16

برادر ... کوچک، 36

برادر کوچک، 38

برافتادن، 3، 13

برافروختن شمع، 33

برانداختن ... پادشاهان، 60

بر بال گرفتن، 51

بر بنیاد نهادن، 36

بر تخت نشاندن، 49

بر تخت نشستن، 46، 51

بر توالی، 9

بر حق بودن، 45

برخاستن، 3، 48

برخاستن شخص، 48، 63

بر دامن نشاندن، 43

بردن لشکر، 64

بر سبیل ایجاز، 8

بر ... عادت رفتن، 16

برق، 15

بر قاعده، 36، 57

بر کس زدن، 45

بر کنار گرفتن، 46

برگ ... بیرون آمدن، 24

برگ درخت، 15، 21

برگرفتن، 3، 47، 49

برگرفتن پادشاه، 38

برگزیدن، 25

بر مثال، 9، 15، 37

بر مجموع، 38

برنشستن بر استخلاص، 71

برنشستن به عزم ولایت، 70

بروات، 10

بروجهی، 4

بر وفق فرمان نافذ، 8

بر هوا انداختن، 48

بریان شدن، 16

بریدن رودخانه، 27

بزرگ، 7، 27، 37

بزرگان، 23

بزرگ‌تر، 7

بزرگ و مبارک، 33

بزرگ و معتبر، 61

بزرگی، 37، 69

بسیار، 3، 20، 45

بطن، 3، 23، 27

بطنا بعدا بطن، 60

بطنا بعد بطن، 13

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 143

بطنها مجمل آمدن، 13

بطنها، 13

بعد، 46

بعد مسافت، 1، 5

بعض، 14

بعضی، 13، 60، 71

بعید العهدتر، 11

بغایت، 2، 20، 36

بغایت پاکیزه، 49

بغایت حکیم، 32

بغایت کافی، 32

بغل، 33

بقایا، 27

بکر، 34

بکر بودن، 34

بکلّی، 13، 33، 41

بلند گشتن نام و آوازه، 40

بلندی، 21، 24

بلندیها، 27

بناحق، 57

بنادر، 2، 6

بناشناس، 42، 64

بنا کردن، 21، 25، 36

بندگی، 5، 60، 69

بنشان، 44

بنفسه، 19، 22

بنیاد، 5، 8

بنیاد ... نهادن، 8

بنیاد نهادن، 21، 35

بودن در کوه، 35

به آخر رسیدن دولت، 19

به آسانی، 9

به آواز آمدن، 34

به اجابت رسیدن دعا، 45

بهادر، 20، 45، 63

به ازاء، 10

به اسیری بردن، 49

به ایلی درآمدن، 60

به پادشاهی نشاندن، 25، 43

به پادشاهی نشستن، 22، 36، 63

به پسر سپردن، 21

به تاراج بردن، 50

بهتر، 10

بهترین کتب، 9

به حسب، 1

به دریا ریختن، 27

به دست آوردن، 25

به دست فروگرفتن، 41، 63

به دست یاغیان افتادن، 38

به دندان گرفتن، 24

بهره، 6

به زحمت آمدن ... خلق، 35

به سبیل، 1

به سرو زدن، 24

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 144

بهشت، 20، 21

بهشتیان، 21

به شمار درآوردن، 2

به شومی، 35

به عبادت مشغول شدن، 35

به فراخنا ... افتادن، 30

به قاعده، 36

به قبیله، 13

به قتل آوردن، 42

به کوه رفتن، 35

به مهر، 9

به نفس خود، 20

به واسطه، 1، 9

به وجود آمدن، 37

به هم، 51

به هیچ وجه، 11

بی‌باک، 45

بید، 21

بیدار شدن، 21

بی‌راهیها کردن، 33

بیرون آمدن، 37

بیرون آمدن از پهلوی چپ مادر، 37

بیرون آمدن بچه، 34

بیرون آوردن، 9

بیرون آوردن علم کیمیا، 35

بیرون بردن، 21

بیرون فرستادن، 43

بیشتر، 70

بیگانگان، 38

بیگانه، 7، 49

بیم، 44، 70

بی‌موجب، 36

بینی، 37

بیهوش شدن، 34

«پ» پادشاه، 34

پادشاه آدمیان، 16

پادشاهان، 1، 13

پادشاهان اصلی، 44

پادشاه‌زاده، 50

پادشاهی، 5، 37، 71

پادشاهی کردن، 13

پاره، 1، 4، 21

پاره‌های گوشت، 57

پاکیزه، 9، 36

پایهای مردم شکستن، 33

پدر، 13، 32

پدید آوردن، 42

پر، 2

پرسیدن، 34

پرسیدن حال، 42

پرندگان، 51

پرواز کردن، 22

پروردن ... کس، 65

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 145

پریدن، 20

پس، 16

پسر، 13، 20

پسر آوردن زن، 43

پسران، 47

پسندیده، 35

پناه ساختن، 45

پنج‌گانه، 56

پنهان بودن، 43

پوشیدن برگ درخت، 21

پوشیدن ... کلاهها، 23

پهلو، 34

پهلوی چپ، 37

پهنا، 37

پهن و بزرگ، 37

پیدا شدن، 14، 27، 40

پیدا شدن دیو، 20

پیدا شدن رعد و برق، 15

پیدا شدن قحط، 29

پیدا کردن محلّات، 22

پیران روزگار، 44

پیش، 42، 64

پیش آمدن به ایلی، 69

پیشانی، 20، 37

پیشوا، 40

پیشین، 16

پیشینه، 66

پیغامبر، 33، 34

پیغامبران، 34

پیغامبر نهادن، 37

پیغامبری، 33

پیوسته، 48

«ت» تا، 43

تابستان، 45

تابوت، 21

تابوت چوبین، 25

تار، 17

تاراج، 50

تاریخ، 1، 6، 8

تاریخ آغاز کردن، 68

تاریخ ختای، 8

تاریخ مبارک، 7

تاریخ هجری، 11

تاریک شدن، 33

تای موی، 43

تأثیر، 15، 63

تألیف کردن، 6، 7

تبدیل، 8، 9، 11

تبع، 20

تبع داشتن، 20

تبعه، 17

تتبّع، 1، 5، 7

تتبّع و تحقیق رفتن، 10

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 146

تحت فرمان، 7، 70

تحت فرمان بودن، 63

تحریر، 11

تحقیق، 1، 11

تخت، 46

تختگاه، 1، 36، 70

تدارک کردن دیو، 21

تدبیر، 21، 63

تدبیر داشتن، 63

ترازو، 10

ترس، 33

ترکیب، 9

ترکیب حروف، 9

تسع و اربعین و خمسمایة، 70

تسع و تسعین و خمسمایه هجری، 7

تسلیم کردن، 9، 69، 70

تشکیل، 11

تصحیح، 8، 9

تصحیح کردن، 8

تصحیف، 9، 11

تصرّف، 7

تصنیف کردن، 24

تصوّر افتادن، 1

تصوّر کردن، 7

تصویر، 4

تضرّع، 25، 45، 51

تعجّب، 10

تعجّب کردن، 36

تعجّب نمودن، 42

تعدّی، 33

تعلّق داشتن، 5، 41

تعلیم کردن، 6

تغییر، 8، 9، 11

تغییری، 9

تفاصیل، 1

تفاوت، 37

تفحّص، 5، 7

تفحّص نمودن، 25

تفصیل، 7، 17

تقریر، 5، 11، 69

تقریر فرمودن، 2

تقریر کردن، 6، 20، 34

تقویم، 6

تقویمها، 6

تلخیصات، 7

تماچامیشی کردن، 36

تمام، 14، 16

تمامت، 2، 21، 44

تمام شدن، 49

تمام شدن حکایت، 50

تمامی ختای، 71

تمغا، 9

تمییز، 11

تن، 16

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 147

تنعّم تمام کردن، 42

تنگنای قحط و نیاز، 30

تنگی، 35

تواریخ، 5، 11

توالی، 9

تومان، 2، 44

تهوّع کردن، 15

تیر و کمان، 20

«ج» جامع، 2

جامه، 21

جامه بافتن، 21

جامه‌بافی، 21

جامه در سر پیچیدن، 33

جانب راست پهلو، 34

جان دادن، 46

جانور، 64

جدّ، 13

جدا، 1

جدا شدن از مادر، 37

جداگانه، 6

جدول، 6، 39

جزء، 10

جگر مردم خوردن، 33

جلالی (تاریخ ...)، 11

جمادی الاولی، 71

جماعت، 9، 46، 47

جماعت بیگانگان، 38

جمع آمدن، 5

جمع آمدن لشکرها، 36

جمع شدن، 25

جمع شدن آبها، 27

جمع شدن مردم بر کس، 40

جمع کردن هیزم، 29

جمع گردانیدن، 27

جملگی، 14

جمله، 3، 24، 71

جمهور، 9

جنب، 3

جنگ کردن، 20، 42، 44

جنگی، 20

جنوب، 2

جنوب غربی، 2

جواب دادن، 34

جوانب، 25

جوان عاقل، 25

جوانمردان، 63

جهانداری، 71

جهت، 3، 9، 21

«چ» چپ، 24

چرا، 66

چشمها، 25

چشمه‌ها، 29

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 148

چشمه آب و آفتاب، 10

چگونه، 36

چنان، 1، 3، 36

چنانچه، 3، 11

چنانکه، 8، 27، 44

چندان، 46

چندپاره، 1

چندگاه، 38، 47

چنین، 11

چوب، 21

چوب بر چوب مالیدن، 16

بین، 21، 25

چون، 44

چهار شاخ، 35

چین بزرگ، 2

«ح» حادثه، 11، 35

حاصل شدن، 24، 36

حاضر، 9

حاضر شدن، 36

حاضر گردانیدن، 8، 9، 25

حاکم و مقدّم، 34

حال، 16، 36

حال پرسیدن، 21

حامله گشتن، 34

حامله گشتن زن، 15

حبس کردن، 43

حدود، 37

حرب افتادن، 13

حرف، 14

حرمت، 11

حساب، 6

حساب کردن، 11، 16

حسب، 1

حشرات، 44، 63

حضرت، 24

حضرت حقّ، 23

حقّ، 23

حقوق، 9

حقیر بودن، 64

حکّ، 10

حکایات، 5، 35

حکایت، 11، 50

حکایت تمام شدن، 50

حکما، 5، 69

حکمت، 32

حکم کردن، 43، 46

حکیم، 6، 11، 32

حکیمانه، 36

حکیم کامل، 6

حکیم معتبر، 8

حمل، 36

حمل کردن بر بازی، 36

حوادث، 1، 7، 13

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 149

حوادث ... افتادن، 33

حوالی، 36

حیات، 25

حیوانات، 15

«خ» خاتمت حال، 71

خاتون، 33، 43

خاتون ... پاکیزه، 36

خار، 24

خاستن هوس، 42

خاصیّت، 24

خانه، 21، 71

خانه‌ها، 2، 24

خانه‌ها سوختن، 71

خبر شنیدن، 46

ختایی، 6

ختاییان، 9، 13، 17

خدایا، 45

خدای تعالی، 25

خدمت ... کردن، 25

خراب گردانیدن مملکت، 38

خراج دادن، 65

خروج، 14، 49، 58

خروج کردن، 3، 40، 64

خشک گشتن، 27

خشک گشتن چشمه‌ها و رودخانه‌ها، 29

خشم خدای تعالی، 29

خط، 9

خطّاط، 9

خط پاکیزه، 9

خط معقلی، 36

خطوط، 10

خطوط کشیده، 39

خفته، 34

خلاص یافتن، 21

خلاص یافتن خلق از دست کس، 33

خلق، 2، 27، 30، 37

خنده زدن، 46

خندیدن، 36، 42، 49

خنک شدن، 15

خواب، 20

خواستن، 9

خواستن زن، 34

خواندن، 1

خواندن کس را (نام یا لقب نهادن)، 54

خواهر، 17، 65

خوب، 9

خوب‌صورت، 34

خود، 23، 47

خود برآویختن، 71

خوردن، 15، 35

خوردن خون آهو، 16

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 150

خوردن سنگ و ریگ، 20

خوش آمدن، 36

خوشانگ- بخشی- راهب، 8

خوش‌نویس، 9

خون، 57، 70

خون آهو، 16

خویش، 5، 32، 70

«د» دار الضّرب، 9

داشتن نیزه زیر کس، 48

دام ماهی، 17

دامن، 43

دانا، 25، 34

دانایان، 5، 8

دانستن، 34

دانندگان، 9

ددان، 44

در آتش انداختن خود، 33

درآمدن، 24

درآمدن به ایلی، 60

درآمدن به زیّ ...، 71

درآمدن به گرد کس، 37

درآمدن لشکر بیگانه، 46

درآمدن یاغی، 36

درآوردن، 6

درازی عمر، 42

درای، 23

دربان بهشت، 20

دربند، 70

در تصرّف داشتن، 57

در جنگ رفتن، 44

در حال ولادت، 37

در حساب آوردن، 47

در حیات، 25

در خاطر آمدن، 21

درخت، 16

درخت آلوچه، 37

درخت بید، 21

درخت سرو، 21

درخت میوه‌دار، 16

درختها، 16

در خواب دیدن، 20

در خواب رفتن، 20

در دامن کس آویختن، 24

در دفتر آمدن، 2

در زیر پای داشتن، 43

درست، 8، 9

درست‌تر، 71

در سر پیچیدن جامه، 33

در شکم مادر بودن، 24

در ضبط آوردن، 9

در عذاب، 25

در قلم آمدن، 47

درگاه، 20

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 151

در گور نهادن، 21

در میان داشتن تیر و کمان، 20

در وجود آمدن، 34، 37، 38

در وجود آمدن بچه، 15

دریا، 27

دریای مشرق، 42

دزد، 38

دست برهم زدن، 42

دست راست، 24

دست یافتن بر کس، 20

دشوار، 10، 32

دعا کردن، 45، 51

دعوت پیغامبری، 34

دعوت پیغامبری کردن، 35

دعوی، 5

دعوی پیغامبری، 34

دعوی کردن، 33

دفاتر، 3

دفعه، 61

دفعه مذکوره، 65

دفن کردن مرده، 21

دقایق، 6، 10

دقّت نظر، 10

دکان، 43

دکانها، 9

دلاور، 40

دل بد بودن، 24

دل بد کردن با کس، 46

دندان، 3

دو پای، 35

دور، 6، 21، 35

دور بودن از فهم، 4

دور کردانیدن، 46

دوست داشتن، 33

دوش، 37

دوگانه، 38

دولت، 13

دولت سپری شدن، 18

دولت منقضی شدن، 71

دولت منقطع گشتن، 13

دومین، 20

دویدن، 34

ده روزه، 42

ده سر، 16

ده‌گانه، 15

دهل زدن، 36

دیار، 38

دیباجه، 11

دیدن، 2

دیدن عجایب، 35

دیر، 10

دیگر، 2، 14

دیگربار، 44، 60

دیو، 20

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 152

دیوان، 9

دیو پیدا شدن، 20

«ذ» ذکا، 17

ذکر، 3، 55

ذکر رفتن، 7، 16

ذکر کردن، 11، 14، 55

ذوق کردن. ن. ل، 17

«ر» رئیس شهرها، 34

راست و چپ، 24

راستی، 30

راضی شدن، 42

راه حق یافتن، 35

راه حکمت، 32

رحمت کردن، 30

رسانیدن زحمت، 20

رشد، 46

رصد، 6

رصد ساختن، 6

رعایت، 9، 10

رعایت ادب، 11

رعایت کردن، 14

رعد و برق، 15

رعیّت، 35، 38

رفتن بر درختها، 16

رفتن بر مذاهب مختلفه، 33

رفتن هفتگام، 34

رمل، 17

رنجانیدن مردم، 48

رنجش، 70

رنگ، 24

رنگ خون، 57

رود، 38

رودخانه، 27، 45

رودخانه ... بریدن، 27

رودخانه‌ها، 27

روز، 6، 24

روز آدینه، 2

روزگار، 13، 44

روزها، 2

روزهای سال، 24

روزی گردانیدن، 25

روشنایی برآمدن، 57

روشن گردانیدن، 32

روی باز کردن، 44

روی زمین، 5

روی نمودن تعجّب، 10

رها کردن، 21

ریسمان، 37

ریش‌دار، 37

ریش سفید، 37

ریگ، 20

«ز» زادن، 37

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 153

زبان، 1

زبان ختای، 24

زحمت، 20

زحمت ... رسانیدن، 20

زحمت مردم دادن، 40

زدن آتش در شهر، 71

زدن بر کس، 45

زر، 9

زراعت، 29

زشت، 25

زعم، 1، 13، 69

زفاف، 17

زمان، 7، 20، 34

زمان تواریخ، 11

زمین، 57

زمینها، 27

زن، 15

زناشوهری، 17

زنان، 15، 35

زنان آبستن، 48

زن برادر، 66

زن داشتن، 34

زندگانی بد کردن، 33

زندگانی کردن، 16، 63

زندگی، 43

زنگ، 23

زور ... داشتن، 40

زور رسانیدن مردم ... را، 35

زهر دادن، 43، 46

زیادت، 6، 10، 11

زیادت و نقصان، 8، 9

زیج، 6

زیج ساختن، 6

زیر درخت، 34

زیرک، 20

زیّ قلندران، 71

«س» ساختن، 6

ساختن دام ماهی، 17

ساز ... زدن، 17

ساز ساختن، 17

سال [اژدها]، 34، 37

سال [اسپ]، 71

سالها، 6، 8، 49

سایر، 2

سباع، 44، 63

سبب، 20

سبع و ستّمایه، 70

سبیل، 1، 8

سپردن، 9

سپردن به پسر، 21

سپری شدن دولت، 18

سپید، 2

سپید شدن، 34

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 154

ستارگان، 6

ستاره، 57

ستاره‌ها، 57

ستبر، 37

ستدن، 3، 47

ستدن از دست کس، 13

ستدن پادشاهی، 54

ستدن ولایت، 47

سحر، 44

سحر کردن، 43

سخن گفتن، 44

سدّ، 70

سر، 16

سرای ... بزرگ، 33

سرای شب دراز، 33

سر بر زمین نهادن، 24

سرشاخه‌ها، 24

سرفه، 15

سرما، 16

سرو، 21

سرو، 24

سرور، 70

سعید، 5

سعی کردن، 36

سفالین، 25

سفید، 37

سکّه دار الضّرب، 9

سکّه زر، 9

سلاح، 20، 21

سنگ، 16

سنگ شدن، 57

سنگ و ریگ خوردن، 20

سنه، 7

سنه اربع و سبعمایه هجری، 34

سوختن، 13، 33

سوخته شدن، 71

سوراخها، 16، 33

سوزانیدن کس را، 29

سه طبقه، 2

سه نوبت، 42

سیاه، 2

سیر، 6

سیر، 37

سیرت، 35، 38

سیزده، 16

سیزده‌گانه، 46

سیمیا، 35

سیورغامیشی، 60

«ش» شاخ گیاه، 16

شادی، 46

شادیها کردن، 44

شازده- شانزده، 26، 49

شازدهم، 27

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 155

شاگرد، 37

شاگردی کردن، 43

شبانروز، 20، 30

شبانروزی، 35

شبهت، 8

شبهت ... افتادن، 10

شخص، 25

شرّ، 21

شراب، 35

شراب خوردن، 33، 36

شراب و طراسون، 33

شرح، 7، 55

شرح ... تمام کردن، 55

شرح دادن، 7

شرقی، 2

شروع نمودن، 12

شریک، 38

شریک ممالک، 38

شستن، 34

شصتگانه، 6

شکارگاه، 65

شکافتن نی باریک، 17

شکافته، 34

شکافته شدن شکم، 49

شکرانه دادن، 44

شکستن کس، 13

شکستن نوکران، 20

شکسته، 42

شکسته شدن، 45

شکل، 10، 11، 39

شکل مخصوص، 11

شکل نیکو، 40

شکم، 24، 48

شکم شکافته شدن، 49

شکوک، 10

شماره کردن، 2

شمع، 30

شمع برافروختن، 33

شناختن، 2، 10

شوائب، 11

شوکت، 69

شومی، 35

شومی گناه، 29

شوهر، 34، 36، 65

شهر، 2، 15

شهرت داشتن، 8

شهر ساختن، 21

شهرها، 22

شهری، 2

شهوت راندن، 15

شهور، 11

شیر، 20

شیرخواره بودن، 46

شیوه، 16، 33

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 156

«ص» صاحب صورت آمدن، 14

صاحب فرمان، 14

صاحب کرامت، 24

صاعقه، 57

صحبت ناکردن با زن، 34

صحرا، 21

صحرانشین، 2، 3

صحرانشینان، 3، 63، 70

صدق و نیاز، 30

صفت، 8

صفحات، 9

صفحه، 9

صورت، 3، 10، 24

صورت آفرینش، 44

صورت پاکیزه داشتن، 49

صورت داشتن، 17

صورت کردن، 14، 61، 70

صورت کرده آمدن، 39

صورت و شکل نیکو، 40

«ض» ضابطه، 10، 11

ضبط، 11

ضروری بودن، 8

ضوابط، 9

«ط» طایفه، 38

طب، 8

طبق، 21

طبقات، 13، 49، 60

طبقه، 2، 13

طبقه‌طبقه، 60

طبل، 23

طراسون (شراب و ...)، 33

طریقه، 9، 37، 63

طریقه جوانمردان، 63

طشت زرّین، 34

طعام، 42

طعام خوردن، 3

طفل ... بودن، 46

طفل شیرخواره، 46

طلب داشتن، 43

طمع کردن در ملک، 46

طوایف، 38، 55

طوایف پنجگانه، 59

طوفان، 11، 27

طول، 11

طوی کردن، 36

«ظ» ظاهر شدن اختلافات، 10

ظاهر شدن کرامات، 24

ظاهر گشتن، 30

ظلم بسیار، 33

ظلم بسیار کردن، 35

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 157

ظلم ... کردن بر رعیّت، 35

ظلم و تعدّی، 33

ظهر، 9

ظهور، 7، 17

ظهور خلق، 5

«ع» عادت، 3، 8، 16

عادل، 22، 38

عارف، 6

عاقبة الامر، 41

عاقل، 20، 42، 45

عاقل کافی دانا، 25

عاقل و کافی، 41

عاقل و کامل، 37

عالم، 63

عالم محیط بودن، 64

عالی همّت، 35

عبادت کردن، 23

عجایب، 14، 35

عداد، 11

عداد اعداد، 11

عدد، 8، 11

عدل، 63

عدل و راستی، 33

عدم تتبّع، 1

عذاب، 25

عزم، 70

عزیز، 37

عشرت، 42

عشرت با زنان، 35

عظیم، 8، 10

عظیم بهادر، 40

عظیم جنگی، 20

عظیم قوی‌حال، 69

عقلا، 9

علامات، 34

علفها، 15

علم آموختن، 37

علم طب، 8

م فال، 17

علم کیمیا، 35

علم نجوم، 6

علمی، 6

علوم، 5، 14، 23

علی الاجمال، 22

علی اختلاف الاقاویل، 13

علی‌حده، 3، 13، 38

علی هذا، 10

عمر، 34، 42

عمر یافتن، 38

عم‌زادگان، 24

عمل، 9

عموم مردم، 21

عورت‌پوش، 15

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 158

عوض، 17

عهد، 6، 16، 37

عهد خویش، 71

عهد طوفان، 11

عیّار بدفعل، 25

عین، 10

«غ» غارت کردن، 70

غایت، 2، 7

غایت عهد، 56

غریب، 35

غلاف ... ساختن، 3

غلط، 9

غمگین شدن، 24

غمناک، 20

«ف» فارغ شدن، 11

فال، 38

فال گرفتن، 42

فال‌گوی، 42

فال‌گویی، 42

فال ... وضع کردن، 32

فتح میسّر شدن، 71

فتنه آغاز کردن، 46

فراخ، 37

فراخ بودن نعمت، 43

فراخنای نعمت و ناز، 30

فراوان، 33

فرزند، 34

فرزندان، 17، 19

فرستادن خدای، 34

فرسنگ، 2، 35

فرق بودن، 55

فرمان، 7، 35، 63

فرمان نافذ، 8

فرمانها، 10

فرمودن، 6، 9

فروآمدن از هوا، 34

فروآمدن همای، 24

فروافتادن، 24، 57

فرود آوردن از تخت، 44

فروگرفتن، 3

فروگرفتن ملک به دست، 63

فروماندن، 45

فریسته، 42

فریشتگان، 34

فریشته، 24

فسردن رودخانه (- یخ بستن آن)، 45

فصیح، 20، 34

فعل، 27

فعل بد، 35

فعل بد کردن، 35

فلان، 34، 42

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 159

فواید، 20

فهم، 4، 17، 32

فهم کردن، 9، 16

«ق» قاآن، 3

قاآنی، 5

قابل، 10، 11

قاعده، 6، 36

قایم مقام، 32

قایم مقام گردانیدن، 32

قبالات، 10

قباله، 10، 17

قبول کردن به پیغامبری، 37

قبول کردن مذهب، 35

قبیله، 13

قحط، 30

قحط پیدا شدن، 29

قدرت داشتن، 20

قدم عالم، 5

قدیم، 8، 16

قدیم الایّام، 7، 70

قدیم‌تر، 11

قرنا بعد قرن، 13

قرون، 2

قسم، 9، 14

قسم آخر، 47

قسم اوّل، 47

قسمت، 47

قسم کردن، 47

قطر، 2

قطعا، 10

قلاج، 21

قلندر، 13

قلندران، 71

قنقلی، 35

قواعد نجومی، 6

قوّت، 34، 63

قوّت گرفتن، 38، 49

قوچ، 24

قول، 71

قوم، 1، 13، 18

قوی‌حال، 69، 70

قوی نفس زدن، 15

قیاس، 5، 11

«ک» کار کردن به سخن کس، 33

کار ... کردن به کنکاج کس، 41

کارگر آمدن، 20

کارها، 41

کارهای پسندیده، 35

کارهای معظم، 21

کاشتن درخت سرو، 21

کاغذ، 9

کافی، 25، 41

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 160

کامل، 34، 37

کتب، 5، 7، 11

کتبت، 17

کتب تواریخ، 61، 69

کتب ساختن، 17، 23

کتب قدیم، 8

کثرت، 2، 9

کجا، 11

کدام، 10

کرامات، 24

کرامات و علامات، 34

کس، 20

کس را حقیر دیدن، 64

کشتن، 7، 46

کشتی، 21، 51

کشتی ... شکستن، 42

کشتی شکسته، 42

کشتیها، 27

کشتیها ساختن، 27

کشیدن ... اسپ، 35

کفّار، 5

کفایت، 5

کفایت داشتن، 46

کلاهها، 23

کمال عقل، 5

کمان، 20

کم بودن، 7

کمتر، 2

کم شدن خشم، 29

کمیّت و کیفیّت، 49

کنکاج، 41

کوج، 61

کوج دادن، 46، 61

کوچک، 38

کوچک‌تر، 45

کودک، 65

کوهها، 27

کهورگه، 23

کیسه‌ها، 9

کیفیّت، 39، 47، 49

کیمیا، 35

«گ» گاو، 24

گاه گرما، 15

گذاشتن تختگاه، 70

گذرانیدن ... سال، 33

گذر دادن، 45

گذرگاه، 51

گرد، 37

گردیدن معنی، 10

گرفتن سوراخها، 33

گرگ چهار شاخ، 35

گرما، 15، 16

گرم کردن سنگ به آتش، 16

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 161

گرم کرده، 33

گره زدن، 16

گریختن، 49، 51، 70

گریختن یاغیان، 36

گز، 21، 24، 37

گشتن ... حیوانات، 15

گشتن در باغ، 34

گشتن معنی، 10

گفته شدن، 13، 37

گناه، 29

گو، 37

گواهی نبشتن، 8

گور، 21

گوسفند، 24

گوشت، 16، 43

گوشت از اندام کس باز کردن، 43

گوشه، 46

گوشها، 37

گیاه، 16، 42

«ل» لاغراندام، 20

لایق، 21، 44

لباس، 42

لرزه بر اندام کس افتادن، 44

لشکر، 46

لشکر بردن، 64

لشکر بیگانه، 46، 49

لشکرکش، 66

لشکر کشیدن، 47، 60

لشکر کشیدن به قصد کس، 33

لشکرها، 36

لشکرهای بیگانه، 49

لشکریان، 44

لطف طبع، 10

لعبت‌بازی، 35

لغت، 1، 10

لقب، 3، 16، 70

لقب نهادن، 68

لکن، 15، 16، 44

لوح، 9

لوحها، 9

لون، 60

لون دیگر، 55

لهو، 42

«م» ما، 2

مادر، 24، 42

مادران، 46

مار، 16، 22

ماندن پادشاهی، 61

مانند، 17، 25

ماه، 16

ماهر، 9، 21، 42

مایل، 2

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 162

مایل بودن، 5

مبارک، 7، 33

مبارک داشتن به فال، 38

مبدأ، 7، 68

مبرّا، 11

مبلغ، 10

متابعت کردن، 33

متابعت نمودن، 35، 37

متّصل، 3

متصوّر، 10

متفاوت، 1

متّفق شدن، 44

متکلّم، 10

متواتر، 27

مثال، 9، 10، 37

مثبت، 3

مثبت بودن، 7

مثبت گردانیدن، 9

مثل، 10، 24

مثلا، 11

مجال، 9

مجال مقاومت، 20

مجامعت، 15

مجرّد، 9، 11، 50

مجلّد اوّل، 70

مجمل، 17، 18، 19

مجمل آمدن بطنها، 13

مجملا، 22

مجموع، 3، 7، 14، 16

مجموع ادوار، 14

محترم، 37

محقّق، 8، 10

محلّات، 22

محلّت، 40

محیط بودن، 63

مخالفان، 24

مخایل، 11

مختصر، 7

مختلف، 1، 5

مختلفه، 33

مخصوص، 9

مداخلت یافتن، 7

مدّت، 6، 11

مدّت پادشاهی، 17

مدّت مدید، 3، 60

مدقّقانه، 10

مدید، 60

مذاهب مختلفه، 33

مذکور، 1

مذکوره، 3، 7، 17، 65

مذهب، 35

مذهب و سیرت، 35

مراجعت نمودن، 42

مراد، 10

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 163

مرتّب، 7

مرتّب گردانیدن، 17

مرتّب و مضبوط، 33

مرتفع گشتن شبهت و شکوک، 10

مردگان، 21

مردانه، 45

مردم، 2، 21

مردمان عاقل، 25

مردم سیاه، 2

مردمک دیده، 25

مردن، 43

مرده، 21

مرده دفن کردن، 21

مرغ همای، 22

مرید، 37

مسافت، 1، 5

مستبعد نمودن، 9

مستحضر، 8

مستخلص کردن، 7

مستعد، 25

مستعد دیدن (ندید)، 25

مستعد یافتن، 25

مستقل، 14

مستقل بودن، 60

مستقل شدن، 47

مستولی بودن، 25

مستولی شدن، 49، 56

مستولی گشتن، 14، 49

مسجد جامع، 2

مسخّر گردانیدن، 7، 49، 56، 70

مسخّر ... گشتن، 13، 33

مسطور، 7، 12

مسلمان، 2

مسلّم گشتن، 71

مسین، 20

مشارکت، 38، 49

مشارکت غیر، 50

مشترک، 10

مشترک بودن، 67

مشتمل، 6، 7

مشروح، 3، 14، 35

مشروح و مفصّل، 49

مشغول شدن، 32

مشغول شدن به تدبیر، 21

مشغول شدن به لهو و عشرت، 42

مشهور، 1، 11، 42

مصاف دادن، 41، 44

مصطلح، 1

مصلحت، 9

مصنّف، 10

مضبوط، 33

مضبوط بودن، 9

مضبوط نهادن، 9

مطالعه کردن، 4

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 164

مطاوعت، 69

مطلقا، 14، 49

مطوّل، 10

مطوّلات کتب، 7

مطیع، 64

معاصر، 59

معاصران، 55

معانی، 8

معاونت، 38

معتاد شدن، 6

معتبر، 1، 38، 70

معتبران، 42

معتقد، 1

معتمدان، 9

معدود، 9

معرّا، 11

معرفت، 24

معروف، 7

معظم، 1، 11

معقلی، 36

معلم، 23

معلوم بودن، 6

معلوم شدن، 1، 11

معلوم کردن احوال، 35

معلوم کردن احوال و هواها، 35

معلوم گردانیدن، 6

معمور گردانیدن، 21

معنی، 2، 9، 20

معهود، 10، 36

معهود بودن، 36

معیّن، 6، 9، 17

مغیّر معنی، 11

مفردا، 24، 65

مفصّل، 13، 20، 49

مفصلا، 28

مفهم، 10

مفید، 9، 10

مقابل، 7

مقابله، 9

مقابله کردن، 8

مقام، 3

مقاومت، 20

مقبل، 25

مقبل و عادل، 23

مقدار، 6، 14، 47

مقدّم، 34

مقدّمه، 11

مقرّبان، 24

مقرّر شدن، 5

مقرّر گردانیدن، 9

مقرّر گردانیدن پادشاهی، 36

مقهور شدن، 60

ملازم، 69

ملازم بندگی، 60

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 165

ملازم شدن، 24

ملایم طبع، 25

ملایم طبیعت ... یافتن، 25

ملّت، 37

ملّت و راه بودن، 33

ملک، 3، 35

ملک، 34

ملک ... بازگرفتن، 65

ملک ... ستدن، 64

ملک گرفتن، 39

ملل، 5

ملوک طوایف، 38

ممالک، 1، 13

ممالک مذکوره، 7

ممرّ آب، 27

ممکن، 9

ممکّن گشتن، 25

مملکت، 33

مناجات کردن، 25

مناسب، 3

من بعد، 24

منتقل شدن، 16، 30، 46

منتقل گشتن، 18

منجّم، 42

منجّمان، 5، 6

منزلت، 38

منسوب، 10

منصوب، 9

منقضی، 71

منقضی شدن دولت، 71

منقطع گشتن، 16

منقطع گشتن دولت، 13، 22

منهزم گشتن، 44

مواضع، 3، 10

موافق، 56

موجب، 1

موجز، 7

موجز مفید، 10

موجود بودن، 7

مورّخان، 69

موسیقی دانستن، 63

موضع، 24، 70

مولانا، 5

موی، 37، 43

موی ابرو، 24

موی (تایی ...)، 43

مها، 2

مهر امنا، 9

مهوّس، 5

مهیب، 37

میان، 3، 47

میراندن، 45

میسّر شدن، 10، 36

میسّر شدن فتح، 71

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 166

میوه خوردن، 16

میوه‌دار، 16

مؤلّف، 11

مؤونات، 9

«ن» ناپسند، 35

ناز، 30

نافذ فرمان، 14، 49

ناقلان، 10

ناگاه، 34، 36

نام، 14

نامبارک، 36

نامدار، 7

نامضبوط، 10

نام ... داشتن، 6

نام ... کردن، 63

نام نهادن، 33، 47

نام و آوازه، 40

نامه، 17

نامها، 20

نانوای، 43

نبیره، 43، 47، 54

نجوم، 8

نجومها، 6

نجومی، 6

ندا کردن، 25

نزد، 1، 2

نسب، 21

نسخ، 7

نسخه، 9

نسخه گرفتن، 9

نسخه‌ها کردن، 8

نسل، 3، 22

نشاط، 36

نشان، 43

نشاند بر کشتی، 42

نشاندن، 25، 44، 65

نشاندن بر تخت، 49

نشاندن بر دامن، 43

نشاندن به پادشاهی، 25

نشستن به پادشاهی، 63

نشستن به جای کس، 33

نشسته، 71

نعمت، 30

نفس به نفس رسیدن، 15

نفس زدن قوی، 15

نفس قوی زدن، 15

نقّاران، 9

نقّاری کردن، 9

نقصان، 8، 10

نقل، 11

نقل افتادن، 13

نقل ... رفتن، 11

نقل کردن، 9

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 167

نکت، 6

نکته، 10

نگار کردن ابروها به سرخی، 44

نماندن- مردن، 36، 43، 46

نمط، 11

نوادر، 12، 13

نوادر احوال، 1

نوادر حوادث، 13

ر، 34، 37

نور بر کس افتادن، 34

نور ... دیدن، 22

نوشتن، 3

نوشته شدن، 68

نوکران، 20

نوکری، 33

نویسنده، 45

نوین اعظم، 2

نهادن، 2، 32

نهادن ... به قسم، 56

نهاده آمدن، 6

نیاز، 30

نیاز داشتن، 23

نی باریک، 17

نیّت، 42

نیّت کردن، 42

نیز، 24، 35

نیزه، 48

نی زدن، 42

نیکو، 9، 40، 42

نیکو دانستن، 35

نیکوسیرت، 38

نیمه، 2

«و» واسطه، 1، 36

واضع، 36

واقع شدن، 1، 13

واقع گشتن، 14

واقفان، 1

واقف بودن، 6، 8

واقف شدن، 43

واقف گشتن، 36

و السّلام، 68

وجود، 36

وزیر، 41

وصول، 33

وصول یاغی، 36

وضع، 9

وضع خط، 17

وضع کردن، 23، 24، 36

وضع ... کردن، 9

وضع کردن فال، 32

وضع و تعیین فرسنگ، 32

وفق فرمان نافذ، 8

وقت، 1، 9

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 168

وقوف، 3

وقوف داشتن، 6

ولا، 9

ولادت، 34، 37، 38

ولایات، 1، 35، 46

ولایت، 1، 15

ولایت‌ها، 34

وی، 57

«ه» هرآنچه، 35

هر آینه، 27

هرچند، 10، 15

هر کجا، 11

هرگز، 36

هر لحظه، 35

هزیمت، 45

هشت ساله، 46

هفت گام، 34

هفت‌گانه، 38

هلاک شدن، 27

هلاک گشتن خلق، 27

هم، 46

همانا، 35

همای، 22، 24

همایون، 6

همچنان، 11

همچون، 2

همدیگر، 58

همراه شدن، 44

همواره، 10

همین، 17

هندی، 2

هنرمند، 25، 45

هنرها، 14

هنگام، 16

هنگام ولادت، 34

هنوز، 16

هوا، 15، 34

هواها، 35

هوس، 42

هوس ... خاستن، 42

هیأت، 3، 19، 61

هیبت، 33

هیزم، 29

هیزم ... جمع کردن، 29

«ی» یاد داشتن، 21

یاد کردن، 6، 10

یازده، 16

یاساقها، 21

یاغی، 36

یاغیان، 36، 38

یاغی درآمدن، 36

یاغی شدن، 70

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 169

یافت شدن، 6

یافتن راه حق، 35

یافتن سیورغامیشی، 60

یام، 2

یخ گردانیدن آب، 45

یعنی، 2، 33

یکبار، 4

یکدیگر، 16

یکی، 21

یک‌یک، 2

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 170

 

عبارتهای تازی‌

 

ان شاء اللّه العزیز، 37، 50

ان شاء اللّه تعالی وحده، 4

ان شاء اللّه [وحده] العزیز، 12

خلد اللّه سلطانه و اعلی شأنه، 7

رحمة اللّه علیه، 6

زید عدله، 2

صلوات اللّه علیه، 11

علی اختلاف الاقاویل، 13

علیه السّلام، 11

علی هذا، 10

لا زال نافذا و مطاعا، 8

و السّلام، 61، 68

و اللّه المستعان، 60

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 171

 

نام‌های کسان و شهرها و ...

 

«آ» آدم، 11

آق بالیق، 57

آلتان خان، 60، 70

آیدی، 51

«ا» اباکی، 63

اتراک، 70

ارشی خوخوی، 40

اسکندر، 11

اقوده، 3

اکک، 34، 35

اگودای، 64

اگودای نوجن، 60، 68

الاقوش تکین، 70

التان خان، 3، 13، 68، 70

اندی، 58

انگقوت، 70

انگو، 70

اودینگ، 28

اوکتای قاآن، 3، 13، 60، 71

اوکین برقاق، 70

اوگوی، 56

اوگیا، 28

اولون گی، 15

اولونگی، 16

اولی، 33

اونگ خان، 7

ایدی، 41

ایران‌زمین، 5، 35

ایزون، 62، 63

ایغور، 33

ایلی، 69

«ب» باوانگ، 40، 41

بوخونشی، 18

بوسی، 36

بوشانگ خو، 45، 46

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 172

بوکیانگ، 26

بین جیو، 21

«پ» پندی، 41، 43

پنگو، 13، 14، 15، 68

پووانگ، 63

پینگ وانگ، 31، 36

«ت» تانجو، 25

تاووانگ، 31، 38

تای تین شی، 18

تای دینگ، 29

تایزوفوون، 68، 69

تایزون، 67، 69

تایزون گان فندی، 53، 54

تایسون خوانگدی، 62

تای شانگ لاوگون، 36، 38

تای غان جوی، 8

تای فودی، 58

تای کانگ، 26

تای کینگ، 28

تای گیا، 28

تای وو، 28

تبت، 2، 33، 57

ترکمانان، 2

تسن جونشو، 39

تسویی، 28

تسه تن خوانخوفو، 62

تن، 16

تن جون زون، 64

تن خوانگشی، 15، 16

تن گاوزو، 61، 62

تنگقوت، 33

توزون، 68

تونجوح، 46

تونخون خو، 53

تونگ فونگ، 42

تیمور قاآن، 60

«ج» جانگ لانگ، 41

جائو، 57

جندی، 45

جنزون، 69، 70

جنگوی، 56

جو، 26

جوانگ، 39

جوانگ جون، 62

جوتانگیه، 28

جوتایزو، 66، 67

جودی، 41، 43

جورجه، 13، 60، 61، 64، 67 68، 69، 71

جوزون، 63

جوشن شی، 18

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 173

جوشی، 37

جوکوه، 32

جون خو گاو یانگ شی، 22

جون ژن، 28

جونگدو، 70

جونگ دین، 28

جونگ کانگ، 26

جونگ وانگ، 31

جونگ ون، 6

جون یانگ شی، 18

جووووانگ، 30، 32، 33

جویی، 17

جیدی، 45، 46

جیزون، 67

جی سون زی، 23

جی، 30

جین دین وانگ، 32

جینزون، 67

جینگ مینشو، 39

جی وانگ، 30، 33

جیوسن، 29

جیو وان، 32

«چ» چاوقوت، 1

چغان جانگ، 2

چن خن، 57

چنگگزخان، 13، 60، 70، 71

چنگگیزخان، 3، 7

چن لیوان، 11

چن لیو وانگ، 47

چو، 37

چوجیو، 21

چوشونگ جی، 39

چونگدی، 45، 46

چوووانگ، 39

چیدن، 3

چین، 1، 56، 71

چین بزرگ، 2

چینخوگون، 39

چیندی، 41، 51

چینگسانگ سوها، 41

چینگگزخان، 70

چینگ وانگ، 30، 33

چینگ ییگون، 33

چی‌یو، 20

«ح» حن، 37

حوتانگیه، 28

حی سو شی، 18

«خ» خان بالیق، 32، 56

خان ژوجون تو، 1

خاون، 6

خایی لین وانگ، 53

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 174

ختای، 1، 2، 3، 5، 8، 13، 14، 17، 27، 33، 35، 49، 50، 55، 56، 57، 59، 61، 63، 64، 67، 68، 69، 70، 71

ختاییان، 39

خلنبوبو، 57

خنسای، 2

خن سن، 41

خن گاوزو، 40، 66

خن مندی، 45

خن نون وانگ، 46

خن وانگ، 39

خواجه نصیر الدّین، 6، 7، 8

خواجه نصیر الدین الطّوسی، 6

خوادی، 45

خواژن، 35

خوالجی، 63

خوانگشی، 16

خوجو، 55، 58

خوجو شاومیندی، 58

خوخن گون فو، 44

خودی، 53

خوشانگ، 8

خوفیدی، 52، 58

خولانگ سوندی، 54

خولجی اباکه، 3

خون دونشی، 18

خوی، 26

خویانگ شی، 18

خویدی، 49

خوی وانگ، 31

خه لووگی، 15

خینزون، 69

«د» داگی، 33

داو فودی، 58

دایزون، 62، 63

دای کیم، 3

دای لیو، 2، 63

دایلیو اماکی، 65

دربند انگو، 70

دون خوانگ، 56

دی آی، 19

دی بو تاو تانگ شی، 25

دی جی، 19

دی چینگ، 19

دی خوانگشی، 15، 16

دیزون، 62

دی شن یوو یوشی، 25

دی کوگا و سینگ شی، 23، 29

دی کوگاو سینگشی، 29

دی لای، 19

دی لم، 19

دی مینگ، 19

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 175

دین وانگ، 31، 36

دی یو تاو تانگ شی، 24

دی یووانگ، 19

دی یی، 29

«ز» زائوفو، 35

زندی، 59

زوگیا، 29

زوگینک، 29

زیج ایلخانی، 6

«ژ» ژن خوانگشی، 15، 16

ژنزون، 67

ژودین، 28

ژوزیینگ، 42

ژویسون، 62

«س» سامشی زن، 40

سای شو دو، 39

سزون، 62

سمندی، 58

سن، 56

سن تانشو، 39

سنجولو بی، 47

سن زون، 62

سن شن، 37

سن فودی، 48، 58

سن فن گون، 36

سن گاوزو، 52، 65

سن وانگ، 38، 39

سن وندی، 50

سوئی، 29

سوجو، 36

سوجیو، 21

سوچه، 54

سوچینگ سانگ، 46، 47

سوسن، 28

سوسین، 29

سوشو جن داو، 39

سومین گی، 15

سون، 54، 67

سون خو، 48

سوندی، 41، 43، 55، 59

سوندی ژوزیینگ، 43

سون کان، 48

سون لانگ، 48

سون لو شی، 18

سون وانگ، 31، 35

سونویزیچی، 39

سون هیو، 48

سوی ژن شی، 15

سوی گاوزو، 61

سوی گاوزوفیندی، 59

سه، 26

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 176

سیانگ، 26

سیتایزوو، 52، 53

سیلو وانگ، 39

سیما، 48

سینگ جو، 21

سینگسینگ، 6

سیوان فانگ، 47

سی وانگ، 32، 39

سیوگیا، 28

سیویوندی، 58

«ش» شاکمونی برخان، 37

شانگ دی، 45، 46

شانگ لاوگون، 36

شانگ وانگ، 31، 36

شانگ ون، 6، 7

شاوجودی، 59

شاوزون، 68

شاوفیندی، 58

شاومیندی، 58

شتی گی، 15

شکمونی برخان، 33

شندی، 45

شنزون، 62، 67

شن فودی گاوزو، 54، 55

شن فیندی، 58

شن وان، 23

شنون، 19

شن ون، 20، 24

شو، 22، 47

شوتی، 36

شوجو، 60، 68، 69

شوجوندی، 58

شو خون جو، 66

شو خووکم تن شی، 22

شودی، 52، 65

شودی شووسو، 13، 69، 71

شوسندی، 58

شوفیدی، 41، 42

شوکانگ، 26

شولنگ، 37

شوندی، 52

شونزون، 62

شون سینگ وانگ، 32

شووسو، 60

شه، 57

شی، 16

شیائوودی، 58

شیاوانگ، 30، 35

شیایوون، 25، 27

شیخوانگ، 38، 39

شیخون خوشانگ، 8

شیزون، 66، 69

شیله، 57

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 177

شیندی، 46

شینگ تانگ، 27، 29

«ص» صحرای مغولستان، 3

«ط» طونگقوزئیل، 7

«ع» عاندی، 51، 63

عان وانگ، 32

عایدی، 63

عندی، 45

«ف» فا، 27

فانگ وان، 34

فن چیندی، 58

فندی، 41، 42، 51

فنگ گینگ، 29

فودی، 41، 42، 43، 48، 51، 52، 53، 59

فوزون، 62

فوکان، 57

فوکی، 17، 32

فولاد آقا، 2

فون بوق، 56

فوهین، 8

فوهین خوشانگ، 8

فویدی، 48

فیخو خوشانگ، 8

فیدی، 51، 52، 55

فین جو، 8

فیندی، 52، 55

«ق» قاآن، 3، 60، 69

قراجانگ، 2، 3

قراختای، 3، 63، 65

قراموران، 70

قندهار، 2

قوبلای قاآن، 60

قومیحی، 6

قونین ئیل، 70

«ک» کانگ وانگ، 31

کاو، 27

کایفانگفو، 70

کشمیر، 33، 34، 35

کمزون، 68

کمسون، 8

کندهر، 2

کندی، 51

کنگ وانگ، 30، 31، 33

کونفوزی، 37

کونگ وانگ، 31، 35

کون‌گیا، 27

کووانگ، 32

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 178

کی، 26

کی دونگ لوگونگ، 39

کیفوگوژن، 57

کیمشان، 69

کین، 27

کین دین، 29

کین وانگ، 38

کیوجونگ، 42

«گ» گاوزو، 52

گاوزون، 62، 68

گاو گویی سین گون، 47

گنفندی، 51

گوانگ زون، 68

گو تن شی، 18

گوندی، 51، 61، 66

گونگ، 26

گون گونشی، 18

گون وانگ، 30، 53

گووی، 66

گی، 27

گی جیو، 21

گین جوفو، 56، 57

گین رون، 62

گیندی، 41، 43، 54

گینگشی لیوهان، 43

گینگ وانگ، 31، 38

«ل» لاکین، 36

لانگ، 56

لانگ جیو، 21

لاوکین، 8

لم بینی، 34

لن سن، 29

لن تایزو، 63

لن تن گی، 15

لندی، 46

لن گاوزو سویان، 53

لنگی، 46

لوبان، 21

لوپنز، 44

لوتایخو، 42

لوشن، 47

گوانگ، 56

لوو جو گونگ، 39

لوون، 57

لوی ئیل، 7، 34، 37

چلیانگ تایزون، 69

لیتاجی، 8

لیتی، 57

لیزون، 68

لیگاو، 56

لی لن شی، 18

لی لو شی، 18

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 179

لینگ وانگ، 31، 37

لی وانگ، 31، 35، 42، 43

لیه وانگ، 32، 38

«م» ماچین، 1، 13، 48، 49، 50، 55، 56، 57، 59، 60، 61، 67، 68، 69، 71

مادر شوفیدی، 41

مغول، 70

مغولان، 1، 2، 3

منزی، 2، 57

موت زون اقده، 64

مودی، 51، 65

مورین ئیل، 71

موزون، 62

موژون تی، 56

موژون چوی، 56

موژون خوانگ، 56

مونسون، 56

مونککاقاآن، 5

مونگ، 26

مووانگ، 30، 35

مویه فوجین، 34

مهاچین، 2

میندی، 47، 49، 50، 51، 52، 53، 54، 59، 65

مینزون، 65

مینوندی، 58

«ن» نم گینگ، 29

ننگیاس، 2

نن وانگ، 32، 38

نوجی، 3

نوح، 11

نیکو، 37

نینگ زون، 68

نیواشی، 17

«و» وانگ، 32

وانگ موانگ، 43، 44

وانگ وانگ، 31

وان یان اوگدای، 3

وای بینگ، 28

وای ژن، 28

ون، 7

وندی، 41، 46، 51

ون زون، 62

ون سندی، 59

وو، 28، 48

وو تای‌بای، 39

وو خوایشی، 18

وودین، 29

وویی، 29

وی، 47

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 180

وی چی، 24

وی داوفودی، 57

وی کانگ شو، 39

ویل وانگ، 32

ویندی، 47

وی وانگ، 39

«ه» همبقای قاآن، 70

هم کان شی، 18

هند، 33

هندوان، 1، 2، 35

هندوستان، 2، 35

هولاگو خان، 6

هولاگو خان بن تولوی خان بن چنگگیز خان، 5

هویزون، 68

هیزون، 62، 63، 69، 70

هینزون، 62

هین وانگ، 32

هی وانگ، 31

«ی» یان، 56

یانجوگون، 39

یاندی، 61

یانگ بین، 66

یانگ جیو، 21

یان وانگ، 39

یلتیگوانگ، 65، 66

یندی، 66

ینگ اوقولجا، 23

ینگ گیا، 29

یوجیو، 21

یوچان، 57

یوقن، 64

یوکجه، 34

یولین وانگ، 53

یون جیو، 21

یوندی، 54

یونگی، 28

یون وانگ، 31

یووانگ، 31، 36

یووگی، 64

یووگیابیلاوی، 34

یوو یوشی، 25

ییتگ زون، 67

یی وانگ، 30، 31، 32، 38

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 181

فهرست آثار منتشر شده مرکز پژوهشی میراث مکتوب به ترتیب شماره ردیف 1. بخشی از تفسیری کهن به پارسی/ ناشناخته (حدود قرن چهارم هجری)؛ تصحیح دکتر سید مرتضی آیة الله‌زاده شیرازی

2. فرائد الفوائد در احوال مدارس و مساجد/ محمد زمان تبریزی؛ تصحیح رسول جعفریان

3. جغرافیای نیمروز/ ذو الفقار کرمانی (قرن 13 ق.)؛ تصحیح عزیز الله عطاردی

4. تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم/ ابو المظفّر اسفراینی (قرن 5 ق.)؛ تصحیح نجیب مایل هروی و علی اکبر الهی خراسانی

5. فواید راه آهن/ محمّد کاشف (قرن 13 ق.)؛ تصحیح محمّد جواد صاحبی

6. نزهة الزاهد/ ناشناخته؛ تصحیح رسول جعفریان

7. آثار احمدی/ احمد بن تاج الدین استرابادی (قرن 10 ق.)؛ تصحیح میر هاشم محدّث

8. دیوان حزین لاهیجی/ حزین لاهیجی (قرن 12 ق.)؛ تصحیح ذبیح الله صاحبکار

9. تذکرة المعاصرین/ حزین لاهیجی (قرن 12 ق.)؛ تصحیح معصومه سالک

10. فتح السبل/ حزین لاهیجی (قرن 12 ق.)؛ تصحیح ناصر باقری بیدهندی

11. مرآت الأکوان/ احمد حسینی اردکانی (قرن 13 ق.)؛ تصحیح عبد الله نورانی

12. تسلیة العباد در ترجمه مسکّن الفؤاد شهید ثانی/ ترجمه مجد الأدباء خراسانی (قرن 13 ق.)؛ تصحیح محمد رضا انصاری

13. ترجمه المدخل الی علم احکام النجوم/ ابو نصر قمی (قرن 4 ق.)؛ از مترجمی ناشناخته؛ تصحیح جلیل اخوان زنجانی

14. فیض الدموع/ بدایع‌نگار (قرن 13 ق.)؛ تصحیح اکبر ایرانی قمی

15. مصابیح القلوب/ حسن شیعی سبزواری (قرن 8 ق.)؛ تصحیح محمد سپهری

16. الجماهر فی الجواهر/ ابو ریحان البیرونی (قرن 5 ق.)؛ تحقیق یوسف الهادی

17. تحفة المحبّین/ یعقوب بن حسن سراج شیرازی (قرن 10 ق.)؛ به اشراف محمد تقی دانش‌پژوه؛ تصحیح کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار

18. عیار دانش/ علینقی بهبهانی؛ به کوشش دکتر سید علی موسوی بهبهانی

19. قاموس البحرین/ محمّد ابو الفضل محمّد؛ تصحیح علی اوجبی

20. مجمل رشوند/ محمد علی خان رشوند (قرن 13 ق.)؛ تصحیح دکتر منوچهر ستوده و عنایت الله مجیدی

21. شرح القبسات/ میر سید احمد علوی؛ تحقیق حامد ناجی اصفهانی

22. ترجمه تقویم التواریخ/ حاجی خلیفه (قرن 11 ق.)؛ از مترجمی ناشناخته؛ تصحیح میر هاشم محدّث

23. تفسیر الشهرستانی المسمی مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار/ الامام محمد بن عبد الکریم الشهرستانی (قرن 6 ق.)؛ تصحیح دکتر محمد علی آذرشب

24. انوار البلاغه/ محمد هادی مازندرانی، (قرن 12 ق.)؛ تصحیح محمد علی غلامی‌نژاد

25. جغرافیای حافظ ابرو (3 ج)/ حافظ ابرو (قرن 9 ق.)؛ تصحیح صادق سجادی

26. تائیّه عبد الرحمان جامی/ تصحیح دکتر صادق خورشا

27. رسائل دهدار/ محمد دهدار شیرازی (قرن 10 ق.)؛ تصحیح محمد حسین اکبری ساوی

28. تحفة الأبرار فی مناقب الائمة الأطهار/ عماد الدین طبری (زنده در 701 ه. ق.)؛ تصحیح سید مهدی جهرمی

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 182

29. شرح دعای صباح/ مصطفی خوئی؛ تصحیح اکبر ایرانی قمی

30. نبراس الضیاء و تسواء السواء فی شرح باب البداء و اثبات جدوی الدعاء/ المیر محمد باقر الداماد (المتوفی 1041 ق.)؛ تحقیق حامد ناجی اصفهانی

- التصریف لمن عجز عن التألیف/ ابو القاسم خلف بن عباس زهراوی/ ترجمه احمد آرام- مهدی محقق

31. ترجمه اناجیل اربعه/ میر محمد باقر خاتون‌آبادی (1070- 1127 ق.)؛ تصحیح رسول جعفریان

32. عین الحکمه/ میر قوام الدین محمّد رازی تهرانی (قرن 11 ق.)؛ تصحیح علی اوجبی

33. عقل و عشق، یا، مناظرات خمس/ صائن الدین ترکه اصفهانی (770- 835 ق.)؛ تصحیح اکرم جودی نعمتی

34. احیای حکمت (2 ج)/ علیقلی بن قرچغای خان (قرن 11 ق.)؛ تصحیح فاطمه فنا

35. منشآت میبدی/ قاضی حسین بن معین الدین میبدی؛ تصحیح نصرت الله فروهر

36. کیمیای سعادت/ میرزا ابو طالب زنجانی؛ تصحیح دکتر ابو القاسم امامی

37. النظامیّة فی مذهب الامامیّة/ خواجگی شیرازی؛ تصحیح علی اوجبی

38. شرح منهاج الکرامه فی اثبات الامامه علّامه حلّی/ تألیف علیّ الحسینی المیلانی

39. تقویم الایمان/ المیر محمد باقر الداماد؛ تحقیق علی اوجبی

40. التعریف بطبقات الامم/ قاضی صاعد اندلسی (قرن 5 ق.)؛ تصحیح دکتر غلامرضا جمشید نژاد اوّل

41. رسائل حزین لاهیجی/ حزین لاهیجی (قرن 12 ق.)؛ تصحیح علی اوجبی، ناصر باقری بید هندی، اسکندر اسفندیاری و عبد الحسین مهدوی

42. رسائل فارسی/ حسن لاهیجی (قرن 11 ق.)؛ تصحیح علی صدرائی خوئی

43. دیوان ابی بکر الخوارزمی/ ابو بکر الخوارزمی (قرن 4 ق.)؛ تحقیق الدکتور حامد صدقی

44. رسائل فارسی جرجانی/ ضیاء الدین جرجانی؛ تصحیح دکتر معصومه نورمحمدی

45. دیوان غالب دهلوی/ اسد الله غالب دهلوی (قرن 13 ق.)؛ تصحیح دکتر محمد حسن حائری

46. حکمت خاقانیه/ فاضل هندی؛ با مقدمه دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، تصحیح دفتر نشر میراث مکتوب

47. لطایف الأمثال و طرایف الأقوال/ رشید الدین وطواط؛ تصحیح حبیبه دانش‌آموز

48. تذکرة الشعراء/ مطربی سمرقندی (قرن 10- 11 ق.)؛ تصحیح اصغر جانفدا، علی رفیعی علا مرودشتی

49. روضة الأنوار عباسی/ ملا محمّد باقر سبزواری؛ تصحیح اسماعیل چنگیزی اردهایی

50. راحة الارواح و مونس الاشباح/ حسن شیعی سبزواری (قرن 8 ق.)؛ تصحیح محمد سپهری

51. تاریخ بخارا، خوقند و کاشغر/ میرزا شمس بخارایی؛ تصحیح محمد اکبر عشیق

52. خریدة القصر و جریدة العصر (3 ج)/ عماد الدین الاصفهانی (قرن 6 ق.)؛ تحقیق الدکتور عدنان محمد آل طعمه

لوح فشرده (CD( دوره سه جلدی

53. ظفرنامه خسروی/ ناشناخته (قرن 13 ق.)؛ تصحیح دکتر منوچهر ستوده

54. تاریخ آل سلجوق در آناطولی/ ناشناخته (قرن 8 ق.)؛ تصحیح نادره جلالی

55. خرابات/ فقیر شیرازی (قرن 13 ق.)؛ تصحیح منوچهر دانش‌پژوه

56. محبوب القلوب (ج 1)/ قطب الدین الاشکوری؛ تحقیق الدکتور ابراهیم الدیباجی- الدکتور حامد صدقی

- طب الفقراء و المساکین/ ابو جعفر احمد بن ابراهیم بن ابی خالد بن الجزار (قرن 4 ق.)؛ تحقیق و جبهة کاظم آل طعمة

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 183

57. دیوان جامی (2 ج)/ عبد الرحمان جامی (817- 897 ه. ق.)؛ تصحیح اعلا خان افصح‌زاد

58. مثنوی هفت اورنگ (2 ج)/ عبد الرحمان جامی (817- 898 ه. ق.)؛ تصحیح جابلقا دادعلیشاه، اصغر جانفدا، ظاهر احراری، حسین احمد تربیت و اعلا خان افصح‌زاد

59. نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی/ تألیف اعلا خان افصح‌زاد

60. فهرست نسخه‌های خطّی مدرسه علمیّه نمازی خوی/ تألیف علی صدرائی خوئی

61. منهاج الولایة فی شرح نهج البلاغة (2 ج)/ ملّا عبد الباقی صوفی تبریزی (قرن 11 ق.)؛ تصحیح حبیب الله عظیمی

62. فهرست نسخه‌های خطّی مدرسه خاتم الانبیاء (صدر) بابل/ تألیف علی صدرائی خوئی، محمود طیّار مراغی، ابو الفضل حافظیان بابلی

63. تحفة الأزهار و زلال الأنهار فی نسب أبناء الأئمة الأطهار (4 ج)/ ضامن بن شدقم الحسینی المدنی؛ تحقیق کامل سلمان الجبوری

64. القند فی ذکر علماء سمرقند/ نجم الدین النسفی؛ تحقیق یوسف الهادی

65. شرح ثمره بطلمیوس/ خواجه نصیر الدین طوسی؛ تصحیح جلیل اخوان زنجانی

66. کلمات علیه غرّا/ مکتبی شیرازی؛ تصحیح دکتر محمود عابدی

67. مکارم الاخلاق/ غیاث الدین خواندمیر؛ تصحیح محمد اکبر عشیق

68. فروغستان/ محمد مهدی فروغ اصفهانی؛ تصحیح ایرج افشار

69. مرآة الحرمین/ ایوب صبری پاشا؛ ترجمه عبد الرسول منشی؛ تصحیح جمشید کیان‌فر

70. نامه‌ها و منشآت جامی/ عبد الرحمان جامی؛ تصحیح عصام الدین اورون‌بایف و اسرار رحمانف

71. بهارستان و رسائل جامی/ عبد الرحمان جامی؛ تصحیح اعلا خان افصح‌زاد، محمد جان عمراف و ابو بکر ظهور الدین

72. سعادت‌نامه یا روزنامه غزوات هندوستان (فارسی)/ غیاث الدین علی یزدی؛ تصحیح ایرج افشار

73. جواهر الاخبار/ بوداق منشی قزوینی؛ تصحیح محسن بهرام‌نژاد

74. شرح الاربعین/ القاضی سعید القمی؛ تحقیق نجفقلی حبیبی

75. مجموعه رسائل و مصنفات/ عبد الرزاق کاشانی؛ تصحیح مجید هادی‌زاده

76. خانقاه/ فقیر شیرازی؛ تصحیح منوچهر دانش‌پژوه

77. شرح دیوان منسوب به امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام/ میر حسین بن معین الدین میبدی یزدی؛ تصحیح حسن رحمانی و سید ابراهیم اشک شیرین

78. لطائف الإعلام فی إشارات أهل الإلهام/ عبد الرزاق کاشانی؛ تحقیق مجید هادی‌زاده

79. جواهر التفسیر/ ملا حسین واعظ کاشفی سبزواری، تصحیح دکتر جواد عباسی

80. راهنمای تصحیح متون/ نوشته جویا جهانبخش

81. دیوان الهامی کرمانشاهی/ میرزا احمد الهامی، تصحیح امید اسلام‌پناه

82. شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی (2 ج)/ میرزا محمد باقر نواب لاهیجانی، تصحیح دکتر سید محمد مهدی جعفری، دکتر محمد یوسف نیری

83. دیوان مخلص کاشانی/ میرزا محمد مخلص کاشانی، تصحیح حسن عاطفی

84. زبور آل داود/ سلطان هاشم میرزا، تصحیح دکتر عبد الحسین نوایی

85. مجموعه آثار حسام الدین خوئی/ حسن بن عبد المؤمن خوئی، تصحیح صغری عباس‌زاده

86. تذکره مقیم خانی/ محمد یوسف بیک منشی، تصحیح فرشته صرافان

87. سبع رسائل علامة جلال الدین محمد دوانی؛ تحقیق و تعلیق دکتر سید احمد تویسرکانی

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 184

88. خلد برین/ محمد یوسف واله اصفهانی قزوینی، تصحیح میر هاشم محدث

89. ترجمه فرحة الغری/ محمد باقر مجلسی (قرن 11 ق)، پژوهش جویا جهانبخش

90. سراج السالکین/ گردآورنده ملا محسن فیض کاشانی؛ تصحیح جویا جهانبخش

91. الآثار الباقیة عن القرون الخالیة/ أبو ریحان محمد بن أحمد البیرونی، تصحیح پرویز اذکایی

92. جذوات و مواقیت/ میر محمد باقر دادماد؛ علی اوجبی

93. دو شرح أخبار و ابیات و امثال عربی کلیله و دمنه/ فضل الله إسفزاری و مؤلفی ناشناخته، تصحیح بهروز ایمانی

- البلابل القلاقل/ ابو المکارم حسنی (قرن 7 ق.)؛ تصحیح محمد حسین صفاخواه

94. هفت دیوان محتشم کاشانی/ کمال الدین محتشم کاشانی؛ دکتر عبد الحسین نوایی، مهدی صدری

95. بدایع الملح/ صدر الأفاضل خوارزمی؛ تصحیح دکتر مصطفی اولیایی

96. فهرست نسخه‌های خطی مدرسه امام صادق (ع) چالوس/ مقدّمه سید رفیع الدین موسوی؛ به کوشش محمود طیّار مراغی

97. کتاب الأدوار فی الموسیقی/ صفی الدین عبد المؤمن بن یوسف بن فاخر الأرموی البغدادی

98. تحفة الملوک/ علی بن ابی حفص اصفهانی؛ تصحیح علی اکبر احمدی دارانی

99. مثنوی شیرین و فرهاد/ سروده سلیمی جرونی؛ تصحیح دکتر نجف جوکار

100. الإلهیات من المحاکمات بین شرح الإشارات/ لقطب الدین محمد بن محمد الرازی، تصحیح مجید هادی‌زاده

101. الأربعینیات لکشف أنوار القدسیات/ القاضی سعید محمد بن محمد مفید القمی، تصحیح نجفقلی حبیبی

102. الصراط المستقیم فی ربط الحادث بالقدیم/ میر محمد باقر داماد، تصحیح علی اوجبی

103. اشراق اللاهوت فی نقد شرح الیاقوت/ عمید الدین ابو عبد الله عبد المطلب بن مجد الدین الحسینی العبیدلی، تصحیح علی اکبر ضیایی

104. دقائق التأویل و حقائق التنزیل/ ابو المکارم محمود بن ابی المکارم حسنی واعظ، پژوهش جویا جهانبخش

105. گوهر مقصود/ مصطفی تهرانی (میرخانی)، به کوشش زهرا میرخانی

106. بلوهر و بیوذسف/ مولانا نظام، تصحیح محمد روشن

107. سندبادنامه/ محمد بن علی ظهیری سمرقندی، تصحیح محمد باقر کمال الدینی

108. تحفة الفتی فی تفسیر سورة هل أتی/ غیاث الدین منصور دشتکی شیرازی، تصحیح پروین بهارزاده

109. جهان دانش/ شرف الدین محمد بن مسعود مسعودی؛ تصحیح جلیل اخوان زنجانی

110. کلیات بسحق اطعمه شیرازی/: مولانا جمال الدین ابو اسحق حلاج اطعمه شیرازی معروف به بسحق اطعمه شیرازی؛ تصحیح منصور رستگار فسایی

111. محبوب القلوب (ج 2)/ قطب الدین الاشکوری؛ تحقیق الدکتور ابراهیم الدیباجی- الدکتور حامد صدقی

112. تاریخ عالم‌آرای امینی/ فضل اللّه بن روزبهان خنجی اصفهانی؛ تصحیح محمد اکبر عشیق

113. روضة المنجمین/ شهمردان بن ابی الخیر رازی؛ مقدمه، تحقیق و تصحیح جلیل اخوان زنجانی

114. کلیات نجیب کاشانی/ نور الدین محمد شریف کاشانی؛ تصحیح اصغر دادبه و مهدی صدری

115. إشراق هیاکل النور لکشف ظلمات شواکل الغرور/ غیاث الدین منصور دشتکی شیرازی؛ تقدیم و تحقیق علی اوجبی

جامع التواریخ، تاریخ اقوام پادشاهان ختای، متن، ص: 185

116. مجموعه آثار عبد اللّه خان قراگوزلو/ حاجی عبد اللّه خان قراگوزلو امیر نظام همدانی؛ مقدمه، تصحیح و تعلیقات عنایت الله مجیدی

117. تعلیقه بر الهیات شرح تجرید ملّا علی قوشچی/ شمس الدین محمد بن احمد خفری؛ مقدمه و تصحیح فیروزه ساعتچیان

118. مرآت واردات/ محمد شفیع طهرانی (ره) مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکتر منصور صفت‌گل

119. جواهرنامه نظامی/ محمّد بن ابی البرکات جوهری نیشابوری، به کوشش: ایرج افشار، با همکاری: محمّد رسول دریاگشت

120. تاریخ رشیدی/ میرزا محمد حیدر دوغلات، تصحیح عباسقلی غفاری‌فرد

121. اسناد پادریان کرملی/ بازمانده از عصر شاه عباس صفوی به کوشش دکتر منوچهر ستوده با همکاری ایرج افشار

122. تنکلوشا/ از مؤلّفی ناشناخته به ضمیمه مدخل منظوم از عبد الجبار خجندی، مقدمه و تصحیح رحیم رضازاده ملک

123. دیوان غزلیات میرزا جلال الدین اسیر شهرستانی (اصفهانی)/ تصحیح و تحقیق غلامحسین شریفی ولدانی

124. جامع التواریخ: تاریخ افرنج، پایان و قیاصره/ رشید الدین فضل الله همدانی؛ تصحیح و تحشیه محمد روشن

125. زاد المسافر/ ناصر خسرو قبادیانی بلخی، شرح لغات و اصطلاحات اسماعیل عمادی حائری؛ تصحیح و تحقیق محمد عمادی حائری

126. جامع التواریخ: هند و سند و کشمیر/ رشید الدین فضل الله همدانی؛ تصحیح و تحشیه محمد روشن

127. شرح نظم الدر/ صائن الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی (770- 835 ه. ق.)؛ تصحیح و تحقیق اکرم جودی نعمتی

128. المختصر من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور/ ابو الحسن الفارسی؛ تحقیق محمد کاظم المحمودی

129. جنگنامه کشم/ از سراینده‌ای ناشناس. و جرون‌نامه/ سروده قدری؛ تصحیح و تحقیق محمد باقر وثوقی و عبد الرسول خیراندیش

130. تحلیة الارواح بحقائق الانجاح/ المنسوب الی کمال الدین عبد الرزاق الکاشانی؛ تحقیق علی اوجبی

131. خلاصة الاشعار و زبدة الافکار (بخش کاشان)/ میر تقی الدّین کاشانی؛ مصحح: عبد العلی ادیب برومند و محمّد حسین نصیری کهنمویی

132. نسخه خطی و فهرست‌نگاری در ایران مجموعه مقالات و جستارها به پاس قدردانی از زحمات سی ساله فرانسیس ریشار؛ به کوشش احمد رضا رحیمی ریسه

133. جامع التواریخ: اغوز/ رشید الدین فضل الله همدانی؛ تصحیح و تحشیه محمد روشن

134. اسکندرنامه: (بخش ختا)/ منسوب به منوچهر خان حکیم؛ تصحیح علی رضا ذکاوتی قراگزلو

 

   توجه:  مقدمه و دیدگاه و تفسیر و بررسی انوش راوید و فهرست لینک های کتاب بررسی داستان جامع التواریخ در اینجا.

 

کلیک کنید:  مقدمه و فهرست بررسی داستان جامع التواریخ

http://arqir.com/417

 

کلیک کنید:  تماس و پرسش و نظر http://arqir.com/101-2